یا ابا صالح(عج) !
طبیبانه این غم دوا کن خودت
فرج را طلب از خدا کن خودت
دعا های ما زرد و زندانی اند
برای ظهورت دعا کن خودت
ای تجلی گاه رب العالمین
جلوه هفت آسمان روی زمین
روشنی بخش سحر شب های تو
راز بسم الله با لبهای تو
دست تو در دست رحمن الرحیم
چشم بینای صراط المستقیم
با تو تنها ، با تو بی خود می شویم
تشنه ی ایاک نعبد می شویم
ای شکوه قل هو الله احد
نغمه ی شیرین الله الصمد
شب پرستان با رسوا می شوند
شرک های تازه افشا می شوند
مثل روزی جلوه گر در هر کجا
بس که پیدایی نمی بینم تو را
با خیالت زندگانی می کنیم
بی غم پیری جوانی می کنیم
پشت ابر گریه پنهان خنده ام
تا در آید دولت پاینده ام
بر مدار غربت و غم گردشم
نام مهدی می دهد آرامشم
خاک هم با تو تبسم می کند
بر لبت باران تیمم می کند
ای صفای آسمان نفره کوب
روی ماهت آفتاب بی غروب
هم خلیل و هم دلیل راه ما
آشناتر از همه با آه ما
عمر ما در حسرت رویت گذشت
روز ما بی شام گیسویت گذشت
سینه ها در آتش مهجوری ات
هر نفس تکرار داغ دوری ات
سر به زانوی شکیبای بس است
عکس تو قاب رویایی بس است
آتشی در سینه می خواند تو را
صبح هر آدینه می خواند تو را
تا به کی این دوری و دیوار غم
کی به آخر می رسانی کار غم
اشک ما خون شد به چشم روزکار
کی به پایان می رسد این انتظار
ای تمام عشق در لبخند تو
می دمد کی روی بی مانند تو
جلوه کن تا سر دهم در پای تو
گل کند در چشم من سیمای تو
ای جنود عقل و عشق انصار تو
می دهد سامان خدا بر کار تو
دست حق صولت به هر گام تو ریخت
دلبری در دامن نام تو ریخت
شهد پیروزی به فرجام تو زد
آخرین پیمانه در جام تو زد
با تو روزی ای شکوه بی شکست
هیبت مستکبران خواهد شکست
بی عصا رام تو دریا می شود
روزگار زشت زیبا می شود
کهنه گردد با نگاهت هر غمی
زندگی نو ، زنده از نو آدمی
می شود روزی بنای غم خراب
می گذارد یار ما پا در رکاب
می رسد روزی بهار بی خزان
فصل پیوند زمین با آسمان
ای خوشا در دولت تو زندگی
سربلندی بندگی بالندگی
با زبان آشنا می خوانمت
از غروب کربلا می خوانمت
از لب اصغر صدایت می کنیم
با دل زینب دعایت می کنیم