این نوحه زبان حالی است از حضرت زینب (سلام الله علیها) از لحظه شهادت تا عبور از قتلگاه قهرمان نمیرایش
با الهام از « لاتمحوا ذکرنا و لا تمیت وحینا» فرازی از خطبه ی او در مجلس یزید که ستون های ستم آل امیه را لرزاند و برای همیشه رسوای عالم کرد...
با تنی در قتلگاه حنجری بر نیزه ها زنده تر می شود حسین
در امان از هر خزان با نسیم هر اذان زنده تر می شود حسین
برگردان اول: در ضمیر عاشقان در دل آزادگان شعله ور می شود حسین
برگردان دوم: لا تمحوا ذکرنا لا تمیت وحینا زنده تر می شود حسین
برگردان سوم: حسین من نمی میرد غمش پایان نمی گیرد
زنده تر می شود حسین
گواهی می دهم تنهایی اش را
لب خشک و دل دریایی اش را
غرور و غیرت زهرایی اش را
زنده تر می شود حسین...
گواهی می دهم تا زندگی هست
نمی میرد بهارانی از این دست
حسینم کشته ی جاوید عشق است
زنده تر می شود حسین ...
گلویش زیر خنجر بنده تر شد
سر دور از بدن رزمنده تر شد
حسینم از همیشه زنده تر شد
زنده تر می شود حسین ..
حسینم رفته اما مذهبش هست
اگر لشکر ندارد زینبش هست
و گرمای دل و تاب و تبش هست
زنده تر می شود حسین ....
حسینم خیمه اش در آسمان است
درختم ریشه اش در لامکان است
حسینم بی غروب و بی خزان است
زنده تر می شود حسین ...
دل من قرص و ماهم عالم افروز
تنور آتشم گرم و ستم سوز
نمی میرد اذان ظهر امروز
زنده تر می شود حسین ..
قسم خوردم به این قرآن بی سر
به هر نیلوفر از ساقه پرپر
بمانم شعله ورتا صبح محشر
زنده تر می شود حسین ...
قسم خوردم که زینب تر بمانم
که محکم تر در این سنگر بمانم
و آتش زیر خاکستر بمانم
زنده تر می شود حسین ...
به رنگ ارغوان پیشینه ی ماست
شهادت عادت دیرینه ی ماست
به قرآنی که گنج سینه ی ماست
زنده تر می شود حسین...
مطیع عشقم و فرمان دیگر
شدم آماده ی میدان دیگر
گرفته تازه این تن جان دیگر
زنده تر می شود حسین ..
به رغم این همه داغ و دل تنگ
غم تیر و گلو ، پیشانی و سنگ
نفس هایم همه آماده ی جنگ
زنده تر می شود حسین ...
من آن چشمم که بیدار حسینم
که یک دنیا هوادار حسینم
از امشب من علمدار حسینم
زنده تر می شود حسین ...
از امشب هر نوایم نینوایی ست
تمام خاطراتم کربلایی ست
و رگهایم همه خون خدایی ست
زنده تر می شود حسین ...
من و سر های بر زانو بماند...
هجوم دشمن از هر سو بماند ...
چه امشب می کشم بی او بماند ...
زنده تر می شود حسین..
:وزن دوم
هرگز نمی گیرد زوال نوری که تابید از ازل
با هر طنین و نغمه ی « حی علی خیر العمل »
زنده تر می شود حسین...
ما اهل بیت فاطمه خیمه به دلها می زنیم
این پرچم افتاده را بر بام دنیا می زنیم
زنده تر می شود حسین ...
ای قوم « هم لا یفقهون» این تشنه لب نوح شماست
قَدِّ بلند نیزه ها از پستی روح شماست
زنده تر می شود حسین ...
دلخوش به این پایان مشو فردا شروعی دیگر است
هر سر که افتا د از بدن فکر طلوعی دیگر است
زنده تر می شود حسین
فرمانروایی می کند بر کشور دلها حسین
خلقی شود پروانه ی این شمع « لا یطفی» حسین
زنده تر می شود حسین ...
رگهای شب را می زند ماهی که شد تابنده تر
این کشته ی شور آفرین شد با شهادت زنده تر
زنده تر می شود حسین ...
با قهرمان روی نی دنیا به دنیا می رویم
از گودی این قتلگاه تا فتح دلها می رویم
زنده تر می شود حسین...
هر آیه از زخم تنش مرهم به دردی می شود
عزم حسین و صبر من میراث مهدی می شو
زنده تر می شود حسین ...
مسافر غم توام
نماز خود راشکسته می خوانم
شب به خون نشستن ات
نماز شب را نشسته می خوانم
برگردان : ضربان دلم ، تن و جانم
به فدای سرت پسرانم
جای هر زخمی گه خوردی بی شمار
می گذارم بوسه ای را یادگار
ازتنم رفته توان، از دل قرار نماز خود را...
ای به قربان لب عطشان تو
تا همیشه چشم من گریان تو
در شب آشفته ی هجران تو نماز خود را ...
ماه من روی تو کم پیدا شده
یا که امشب آخر دنیا شده
قلب من تنها تر از تنها شده نماز خود را ...
در شب هجران و فریاد و فغان
جور دشمن ، خیمه های بی امان
گریه های کودکان نیمه جان نماز خود را ...
در شبی که آسمان غرق عزاست
لیله القدر غم خون خداست
قلب من درگیر سرهای جداست نماز خود را ...
ای که زد در ساغر ت رَبُّ الاحد
«شَربَةً اَحیی بِها عُمرَالابد»
از گلوی تشنه می گیرم مدد نماز خود را ...
من که دیدم قامت بشکسته ات
پشت خیمه گریه ی آهسته ات
بار غم های به هم پیوسته ات نماز خود را...
این مسافر زخم بی مرهم چشید
حنجرت را زیر خنجر تشنه دید
در شبی که روح پاکت پر کشید نماز خود را ...
روی لبهای همه این زمزمه
یا محمد ، یاعلی، یا فاطمه
در شبی که غم گرفته علقمه نماز خود را ...
در شبی که خفته در خون پیکرت
مانده جا تن از تکاپوی سرت
زیر بار داغ روی اکبرت نماز خود را ...
در نماز شبانه ات سجده ی عاشقانه ات
مکن فراموشم
* * *
در مناجات نیمه شب اشک و نجوای زیر لب
مکن فراموشم
* * *
لا تَنسَینی فی نافله اللَّیل
* * *
ای ملائک با نوای دلنشینت آشنا
در صفای اشک چشم و گفتگویت با خدا
در نمازت در دعایت ، مکن فراموشم
* * *
امشب از بوی مناجات تو عِطر آگین فضا
می شود اشک فلک پیمای تو بال دعا
ای ملائک همنوایت ، مکن فراموشم
* * *
خواهر دریادلم ای مظهر صبر و شکیب
بشکفد چون بر لبت امشب گل اَمَّن یُجیب
در بهار سجده هایت ، مکن فراموشم
* * *
امشب آتش می زند خصم زبون کاشانه ات
مأمنِ طفلانِ ترسان شهر امن شانه ات
می شود ویرانه جایت ، مکن فراموشم
* * *
مرگ خونین افتخارم بود و در تقدیر من
من به او مشتاق و او بود از ازل پیگیر من
می سپارم بر خدایت ، مکن فراموشم
* * *
خواهرم فردا تویی و کودکانِ بی پناه
خاطرات اصغر و عبّاس و تیغ و قتلگاه
آسمان گرید برایت ، مکن فراموشم
* * *
خواهرم ای وارث صدق و صفای فاطمه
ای قدم بنهاده در غم جای پای فاطمه
بغض زهرا در صدایت ، مکن فراموشم
* * *
می روم تا چهره از خونِ گلو رنگین کنم
از فراز نیزه تا کنج تنور آذین کنم
کن صدایم در دعایت ، مکن فراموشم
* * *
خون من بر این کویر تشنه جاری می شود
مَقتلم از مقدم زهرا بهاری می شود
بر لب مادر ثنایت ، مکن فراموشم
* * *
آسمان امشب به شوق روی من مست زمین
می زند بر صبر و عزم آهنینت آفرین
ای به قربان وفایت ، مکن فراموشم
* * *
خیمه ها را امشب از نور دعا آکنده کن
بر سر سجّاده امشب دیو غم را بنده کن
ای رضای حق رضایت ، مکن فراموشم
* * *
وصل شیرین نگار نازنینم آرزوست
ماه روی رحمهً للعالمینم آرزوست
ای محمد مقتدایت ، مکن فراموشم
* * *
بوده محبوب من و تو ، عشق پیغمبر نماز
دلبر من دلبر تو ، دلبر حیدر نماز
در نمازت در دعایت ، مکن فراموشم
* * *
ای گل صد شمع و پروانه فراموشم مکن
در نماز کنج ویرانه فراموشم مکن
می زنم از دل صدایت ، مکن فراموشم
* * *
خواهرم وقت وداع آخرینم با شماست
سینه ام تنگ نگاه حیدرِ خیبر گشاست
ای به بام غم لوایت ، مکن فراموشم
* * *
جبرئیل امشب به خونم بال خود رنگین کند
با دعایت آسمان را غرق در آمین کند
چشم خاکی بر دعایت ، مکن فراموشم
* * *
تشکر:
از دوستانم آقای تقی پور و آقا محسن که امسال زحمت تایپ و ارسال بعضی از نوحه های گذشته را
تقبل فرموده اند تشکر می کنم .
نه دیواری نه چاهی ، کجای این بیابان سر گذارم
* * *
نمی بینم پناهی ، کجای این بیابان سر گذارم
* * *
غریبم با خیالت یارم امشب
به یادت تا سحر بیدارم امشب
در این داغی که در دل دارم امشب
کجای این بیابان سر گذارم
* * *
غمت سنگین و هجران تو مشکل
نشد اشکم حریف آتش دل
به هر جا می خورد چشمم به قاتل
کجای این بیابان سر گذارم
* * *
نگاهم کربلا را می نگارد
نفس هایم غمت را می شمارد
شب هجران تو پایان ندارد
کجای این بیابان سر گذارم
* * *
دلم با کوهی از غم روبرو شد
مرا هم مثل بابا غم سبو شد
مرا هم استخوانی در گلو شد
کجای این بیابان سر گذارم
* * *
چه خونی از تن خون خدا رفت
عجب ظلمی به آل مصطفی رفت
مسلمانان ! مسلمانی کجا رفت
کجای این بیابان سر گذارم
* * *
نه تنها خیمه ها می سوزد امشب
دل تنها ی ما می سوزد امشب
تمام کربلا می سوزد امشب
کجای این بیابان سر گذارم
* * *
بیا بابا ببین قدّ خمم را
تسلی ده دل بی مرهمم را
بیا قسمت کنم با تو غمم را
کجای این بیابان سر گذارم
* * *
دل تنگم نمی گیرد شکیبی
بیا مادر بخوان امن یجیبی
« غریبی درد بی درمان غریبی»
کجای این بیابان سر گذارم
* * *
عجب آهی ، چه قلب بی پناهی
دلم در خیمه گاهی ، با تو گاهی
ندارد کربلا دیوار و چاهی
کجای این بیابان سر گذارم
* * *
پر از ابر و پر از بغض بهارم
غم تو ، داغ جان سوز تو دارم
کجا ی دل غم اکبر گذارم
کجای این بیابان سر گذارم
* * *
من و یک قافله سر در گریبان
من و غربت بیابان در بیابان
من و بار غم و شام غریبان
کجای این بیابان سر گذارم
* * *
می دهد بوی غربت بابا از حرم تا قتلگاه
پر شد از اشک مادرم زهرا از حرم تا قتلگاه
آتش دل شد گدای خانه ی چشم ترم
غصه امشب پادشاهی می کند در کشورم
غصه باران شد بیت الاحزان شد
ازحرم تا قتلگاه
امشب ای روح نمازم ، سرور سر داده ام
می دهد بوی غریبی سجده و سجاده ام
غصه بارن شد بیت الاحزان شد
ازحرم تا قتلگاه
خیمه ی آتش گرفته دیدم و قرص قمر
یادم آمد ماه و آتش ... یادم آمد میخ در
غصه بارن شد بیت الاحزان شد
ازحرم تا قتلگاه
در غریبی یادم آمد کوچه های آشنا
روی مادر، بغض بابا ، گریه های بی صدا
غصه بارن شد بیت الاحزان شد
ازحرم تا قتلگاه
آتشی که در مدینه مادر از بابا گرفت
شعله زد اینجا ، تو را از دختر زهرا گرفت
غصه بارن شد بیت الاحزان شد
ازحرم تا قتلگاه
بر زمین افتاده بی سر آیه های سجده دار
بی امان ای ابر چشم بی قرار من ببار
غصه بارن شد بیت الاحزان شد
ازحرم تا قتلگاه
گوشه ی گودال پر خون روضه ی رضوان شده
شانه های خسته ی من چاه و نخلستان شده
غصه بارن شد بیت الاحزان شد
ازحرم تا قتلگاه
در دل شب کنج خیمه بیت الاحزان من است
ساقی این خاک تشنه چشم گریان من است
غصه بارن شد بیت الاحزان شد
ازحرم تا قتلگاه
ای که سنگین تر ز میزان شد ثواب عشق تو
داده کوفه با دم خنجر جواب عشق تو
غصه بارن شد بیت الاحزان شد
ازحرم تا قتلگاه
بی تو نفس می کشم هنوز
باورت می شود حسین...
رنج قفس می کشم هنوز
باورت می شود حسین...
برگردان اول: ای شهید بی کفن
ای سر دور از بدن بی تو ماندم زنده من
باورت می شود حسین...
برگردان دوم :می شود با هر غروبی خاطرات من مرور
می کنم از قتلگاهت من به جان کندن عبور
باورت می شود حسین...
وداعت می کنم هر لحظه تصویر
غمت آئینه در آئینه تکثیر
زمین زندان ، هوا بی تو نفس گیر
باورت می شود حسین...
شب و داغ دل و باغ خزانم
من و سجاده و اشک روانم
« دعا گوی غریبان جهانم»
باورت می شود حسین...
سحر نزدیک و اندک فرصت من
جدایی از تو تنها حسرت من
نشد با تو شهادت قسمت من
باورت می شود حسین...
جفا بر ما شده باب از سقیفه
به سویت نیزه پرتاب از سقیفه
و خورده این عطش آب از سقیفه
باورت می شود حسین...
به بالینت شهید بی سر من
رسیده مادرم ، چشم تو روشن
تو بی سر من اسیر دست دشمن
باورت می شود حسین...
تو یادم داده ای بالندگی را
خدا را، عاشقی را، بندگی را
نمی خواهم پس از تو زندگی را
باورت می شود حسین...
سرت سیر و سلوکی بی ریا کرد
عجب تفسیری از «قالو بلا» کرد
تو را امشب خدا بی من صدا کرد
باورت می شود حسین...
گوارای دل تنگت رسیدن
شهادت ، پرگرفتن ، آرمیدن
من و شرم نفس بی تو کشیدن
باورت می شود حسین...
پشیمان می شود فردای بی تو
به آتش می رسد تقوای بی تو
من و بار غم و دنیای بی تو
باورت می شود حسین...
چه بی رحم است و بی پروا غم تو
چه با ما می کند فردا غم تو؟
کنار آمد دل من با غم تو !
باورت می شود حسین...
امان از صبح بی فجر نگاهت
عبور کاروان از قتلگاهت
شدم آخر رفیق نیمه راهت
باورت می شود حسین...
شب است و ناله و یک لاله چین دشت
چه دور از تو شده درد آفرین دشت
نمی بینم مسلمانی در این دشت
باورت می شود حسین...
وزن دوم:
ای به خون افتاده یاس و مریمت
تا سحر امشب ملائک همدمت
جان سالم بردم از دست غمت
باورت می شود حسین...
پیکرت در خاک و خون غلطان هنوز
می تراود از لبت قرآن هنوز
مانده بی تو در تن من جان هنوز
باورت می شود حسین...
مانده زینب چشم بیدارت شود
دست عباس علمدارت شود
مانده تا با هر نفس یارت شود
باورت می شود حسین...
جان من ، جانان من ، تاب و تبم
از نفس افتاده ناله بر لبم
می شود کم کم سحر بی تو شبم!
باورت می شود حسین...
از شب مویت پریشان تر دلم
تا قیامت ، لاله ای پرپر دلم
کهنه پیراهن غمی نو در دلم
باورت می شود حسین ...
نیمه جان من اگر یاری کند
خواهرت باید وفاداری کند
در تن دنیا غمت جاری کند
باورت می شود حسین ...
نیزه و خنجر و قتلگاه حاصل لقمه ی حرام
این همه دشمن رو سیاه حاصل لقمه ی حرام
ای شهیدی که دشمنت دین و دل ندارد
این جسارت که خنجر از کینه می گذارد
بر گلوی بهترین خلق خدا حاصل لقمه ی حرام
مثل خون رفته در رگ دشمن تو شیطان
ماجرای من و غمت مثل برگ و طوفان
با من و تو این همه جور و جفا حاصل لقمه ی حرام
گفته بودی که این شکمها پر از حرام است
گفته بودی که اسب این لقمه بی لگام است
گفته بودی کینه با آیینه ها حاصل لقمه ی حرام
پیش روی عطش بیابان پر ز خار است
چاره ی تشنگان « علیکنَّ بالفرار» است
جرات آتش زدن بر خیمه ها حاصل لقمه ی حرام
شب نشسته اگر سر راه روشنایی
این همه جور و پاسخ تلخ بی وفایی
در جواب سایه ی مهر خدا حاصل لقمه ی حرام
حرمله کرده خم اگر قامت کمان را
چشم کورش ندیده بود اشک آسمان را
این شقاوت ،این عداوت ، این جفا حاصل لقمه ی حرام
از گلویی عطش زده سر بریده دشمن
نسبتت با رسول اکرم ندیده دشمن
بی وفایی با عطای « هل اتی » حاصل لقمه ی حرام
یا محمد! رسیده خنجر به بوسه گاهت
از مدینه رسیده آتش به خیمه گاهت
دشمنی با نور چشم مصطفی حاصل لقمه ی حرام
رنگ رخسار کودکانت پریده دیدم
قامتی در کنار دستی خمیده دیدم
این ستم بر خامس آل عبا حاصل لقمه ی حرام
با محبت سرشته گشته گِل من و تو
گرم یاد خدا همیشه دل من و تو
هر دل خالی زعشق و مهر ما حاصل لقمه ی حرام
اشاره: وَ لاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاء عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ ? یاران حسین(ع) آیینه ی تمام فضیلت ها و عظمت ها و خلاصه ی خوبی و پاکی و پارسایی اند و ابا عبدالله خود در توصیف شان فرمود: (( بخدا سوگند یاران را آزمودم و آنان را صخره های ستبر و نفوذناپذیر کوهستان و شیفتگان شهادت یافتم. )) روح هایی بزرگ ، معرفت هایی ژرف و ایمان هایی ریشه دار که درس آموز شهدای هشت سال عاشقی ایران عزیز نیز شدند. و زینب(س) که آزمونی سخت در پیش دارد و داغ هایی سنگین در دل ، استمداد از روحِ بلند شهدای کربلا،آرامشش می بخشد. و ما در این شبِ غریب، از زبان حالِ حضرت زینب(س) برای ذکر امشب مان مدد گرفته ایم که: (( عاشقانِ شهید، ای وصل یافتگانِ به حق، ای به خون خفتگان، برای زینب دعا کنید.)) (( ای گرامی شهیدانی که هیچگاه ایمانتان خدشه دار نشد، و صفا و پاکی تان شیطان را به زانو درآورد، هرگز لطافتِ روحتان فراموشم نشود، برای زینب دعا کنید.)) (( همان کمالی را که جدّم رسول الله(ص) در شبِ معراج نایل آمد، شما پاکان در نیمروزِ عشق ادراک نمودید و عطرِ خوشِ وجودی تان خاک تا افلاک را معطّر نمود، برای زینب دعا کنید.)) (( مقام شما شهیدانِ کربلایی، بر آسمانی ها جلوه دارد، شما که از شرابِ طهورِ الهی سرمستید و به مقام قربِ الهی نایل گشته اید، برای زینب دعا کنید.))
متن نوحه عصر عاشورا سال 91 حاج رضا پوررکنی :
عاشقان عاشقان
ای بخون خفتگان برای زینب دعا کنید
ای که از سوگتان
پر شده آسمان برای زینب دعا کنید
برگردان (1): ای رهیده از زمین و از زمان
ای رسیده دستتان بر آسمان برای زینب دعا کنید
برگردان(2) ای پریده چون کبوتر از قفس
تشنه و با روح دریا همنفس برای زینب دعا کنید
برکردان(3): وارستگان ، دلدادگان ، رزمندگان
برای زینب دعا کنید
ای شکسته زیر بار داغتان کوه از کمر
بر تنور آتش این غم دو دریا بی اثر
در دلم سوگتان برای زینب دعا کنید
آن مسیحا دم که با او دم ز الا هو زدم
زیر بار غصه ی او عاقبت زانو زدم
چشم من خونفشان برای زینب دعا کنید
قاسم من ای گل نو رسته ی باغ حسن
عون و جعفر ای کبوترهای خونین بال من
از دل تنگتان برای زینب دعا کنید
می روم با دست بسته مشت دشمن وا کنم
قطره قطره خشم خود را عاقبت دریا کنم
در مصافی چنان برای زینب دعا کنید
می روم ، پشت و پناه من دعای فاطمه
از درخت تن رسیده تا خدای فاطمه
شاخه ی دستتان برای زینب دعا کنید
می کشم بر دوش خسته بار هجران شما
خنده را در نطفه کشته اشک پنهان شما
ای خدا باوران برای زینب دعا کنید
ای نکرده لحظه ای شک رخنه در ایمانتان
برده بالا کفر شیطان را صفای جانتان
یادتان بی خزان برای زینب دعا کنید
ظهر عاشورا صفای « لیله الاسری» گرفت
اززمین تشنه تا «قوسین او ادنی» گرفت
عطر جان بخشتان برای زینب دعا کنید
می دهم با یادتان تیغ زبانم را جلا
تا بیفتد با نهیب من جرس ها از صدا
ای بلا دیدگان برای زینب دعا کنید
پشت سرداغ فراق و پیش رو شام بلاست
ای شهیدان دست دل بر دامن خون شماست
تا در این امتحان برای زینب دعا کنید
در زمین جان داده اید و آسمان مدهوشتان
از« سقاهُم ربُّهم » این باده بادا نوشتان
نامتان جاودان برای زینب دعا کنید
ای هراس افکنده درطوفان نمی از خشمتان
می شود دشمن به ما نزدیک دور از چشمتان
خیمه ها بی امان برای زینب دعا کنید
هر قدم از خاک اینجا پر شد از نور یقین
سرمه ی چشم ملائک شد ، غبار این زمین
ای دل آسودگان برای زینب دعا کنید
می برد دشمن مرا منزل به منزل کو به کو
درغم و دشواری راهی که دارم پیش رو
جمع دریادلان برای زینب دعا کنید
گفتنی است متن اشاره مربوط به برادر عزیز سعید رمی است
ای یار سر بلندم به تو می ناز د زینب(2)
یار بلا پسندم به تو می ناز د زینب(2)
گرچه سر تا پا ز داغت اشک و آه آتشینم
با غمت سر می کنم ای سرور نیزه نشینم
ای عرش بر زمینم به تو می ناز د زینب(2)
پر شده باغ گلوی کاروان از بغض پرپر
می کشد بار سر خود را به دنبالت برادر
ای افتخار حیدر به تو می نازد زینب(2)
بس که پاکی دست خاک از دامن پای تو کوتاه
یار من« یک نیزه بالاتر ز دشمن »می رود راه
مبهوت روی تو ماه به تو می نازد زینب(2)
ای سر بر نی ، تن با جان برابر ای برادر
من به پا می پویم این راه و تو با سر ای برادر
ای رشک ماه و اختر به تو می نازد زینب(2)
ای کشیده از شب و از شب پرستان دست بیعت
ای نیالوده به تن سر ، ای نداده تن به ذلت
ای گنج عشق و حکمت به تو می نازد زینب(2)
ای ندیده جز خدا را، ای پسندیده بلا را
ای به هفتاد و دوحنجر خوانده یار آشنا را
ای آبروی دنیا به تو می نازد زینب(2)
ای که راز « هل اتی » و از تبار « لافتی ای»
چشم جان زینب و نور دو چشم مصطفایی
بال و پر دعایی به تو می نازد زینب(2)
از سر دوش نبی بر نیزه کردی آشیانه
می رود لبخند تو ، با آه من شانه به شانه
ای عشق جاودانه به تو می نازد زینب(2)
چشم تو تسبیح و اشکت شکر و لبخندت ستایش
بی نگاه تشنه ات باران ندارد شوق بارش
ای نور هر نیایش به تو می نازد زینب (2)
پرچم سبزی که از دست علمدار تو افتاد
گشته زلفی ارغوانی روی نی، بر شانه ی باد
ای باغبان فریاد به تو می نازد زینب (2)