در چاه نمی افتم و از راه نترسم
هر جا که مرا راهنمایی علی اکبر
تکلیف من و عاقبت راه تو روشن
آیینه تر از آینه هایی علی اکبر
روشن شده با آمدنت دیده ی دنیا
خورشید اگر زیر عبایی علی اکبر
شعبان نشود سیر ز تابیدن رویت
صد بار اگر باز بیایی علی اکبر
باید بزنم دم، همه دم از رگ عشقت
وقتی پسر خون خدایی علی اکبر
من مطمئنم هبچ دری بسته نماند
گر لب به دعایی بگشایی علی اکبر!
آمیزه ی عشق و ادب و عاطفه ات را
فریاد زده کرب و بلایی علی اکبر
یک عمر شده ، منتظرم تا که نگاهی
شاهی بکند سوی گدایی علی اکبر
شیرینی تو داده به من شور نوشتن
من نیستم این باز شمایی علی اکبر
بگذارید به بالین علی
یک دل سیر بگرید زینب
آمده بر سر این آیه عشق
تا به تفسیر بگرید زینب
این دل غمزده و توفانی
اول راه غمی طولانی
آمده بر سر این قربانی
یک دل سیر بگرید زینب
عاقبت شد پسرم تشنه شهید
بر لبش قطره ی آبی نرسید
مانع گریه ی زینب نشوید
یک دل سیر بگرید زینب
آمده عمه ی غم پرور او
نائبی از طرف مادر او
روی دامن بگذارد سر او
یک دل سیر بگرید زینب
بگذارید که از جور خزان
یک بغل آتش و قلب نگران
زیر این بار غم و داغ گران
یک دل سیر بگرید زینب
در غم قوت دست و کمرم
تیر و شمشیر و سپاه و سپرم
قامت غرق به خون پسرم
یک دل سیر بگرید زینب
بگذارید که در ماتم او
غربت و غصه ی بی مرهم او
اولین زخمی تیر غم او
یک دل سیر بگرید زینب
تیر این واقعه زهر آگین است
داغ اکبر به خدا سنگین است
گریه بر آتش دل تسکین است
یک دل سیر بگرید زینب
غم عیان، غصه به این پیدایی
بگذارید که در تنهایی
در غمش ناله کند لیلایی
یک دل سیر بگرید زینب
من علی اکبرم شبیه جدم پیمبرم
حیدری در خیبرم شبیه جدم پیمبرم
صورتم یا د آور پیعمبر است
خشم من از جنس خشم حیدر است
ضربه ی شمشیر من ویرانگر است
شبیه جدم پیمبرم
بوی یارم در فضا پیچیده است
چشمه ی امید من جوشیده است
ماه اقبال علی تابیده است
شبیه جدم پیمبرم
آتش بی دود و خاکستر منم
بچه شیر فاتح خیبر منم
دشمنان خیره سر! اکبر منم
شبیه جدم پیمبرم
بر سر من سایه ی روح الامین
حمله ام طوفانی و رعد آفرین
می خروشم از یسار و از یمین
شبیه جدم پیمبرم
یک سوار از نسل حیدر آمده
حمزه و عباس دیگر آمده
سر به کف بنهاده ، بی سر آمده
شبیه جدم پیمبرم
آمدم با شب پرستان در مصاف
دست من در جنگ و قلبم در طواف
می کند تیغم تن دشمن غلاف
شبیه جدم پیمبرم
آمده یک شیر از وحشت تهی
اولین رزم آور از آل علی
ضَربُهُ ضَربُ غلامٍ هاشِمی
شبیه جدم پیمبرم
من که از لبخند بابا سرخوشم
تشنه ام اما چو مو ج سرکشم
یک تنور از شعله های آتشم
شبیه جدم پیمبرم
همسفر بابا علی خدا حافظ
دلیر بی پروا علی خدا حافظ
دلا همه ابری چشا پر از بارون
قسم به عشق تو غمت نبود آسون
سر از زمین بردار ستاره ی پر خون
دوباره خورشیدو به خیمه برگردون
بوی خوش زهرا علی خدا حافظ
دلیر بی پروا علی خدا حافظ
از آسمون هر نگاه آواره
به روی ماه تو ستاره می باره
تن تو یک باغ پر از گل زخمه
چگونه دستام این بهار و برداره
عفی علی الدنیا علی خدا حافظ
دلیر بی پروا علی خدا حافظ
تو هر رگ لیلا غم تو محسوسه
غروب چشم تو براش یه کابوسه
تموم شده سهمم بجای من فردا
لبای سرنیزه گلوتو می بوسه
دل تو یک دریا علی خدا حافظ
دلیر بی پروا علی خدا حافظ
سکوت این لبها خودش یه آهنگه
نگفته فهمیدی چقد دلم تنگه
سکوت ما درد و صدای تو درمون
دلا همه شیشه فراق تو سنگه
امید ثار الله علی خدا حافظ
دلیر بی پروا علی خدا حافظ
چی کم داره هر کی به دل خدا داره
خدا تو دلهای شکسته جا داره
یه حنجره فریاد میگه تو گوش دشت
که عاشقی اینه غم و بلا داره
مسافر لیلا علی خدا حافظ
دلیر بی پروا علی خدا حافظ
رو شاخه ی دستات گل دعا مونده
تو رفتی و تنها غم و بلا مونده
تو بهت این دشت و تو غربت اشکام
هنوز یه تصویر ازلبات بجا مونده
شبه رسول الله علی خدا حافظ
دلیر بی پروا علی خدا حافظ
یه موج بی دریا دو دست و شمشیرت
یه ساحل آروم صدای تکبیرت
عظش گوارای لبات ، گل بابا
که تشنگی خورده گره به تقدیرت
چشم و دل بینا علی خدا حاقظ
دلیر بی پروا علی خدا حافظ