غم اصغر به کنار... شرمنده ی ربابم به خدا
نه خزانم نه بهار شرمنده ی ربابم به خدا
برگردان اول:
هر غمی رنگ خودش را دارد
با دلم جنگ خودش را دارد
هر غمی از تو حسین سنگین است
دل من با غم تو غمگین است
برگزدان دوم:
خورشید منی ، مهتاب توام
بی تاب منی ، بی تاب توام
ای برادر جسم و جانم آتش است
هم عیان و هم نهانم آتش است
نام اصغر در دهانم آتش است
آتش غم به کنار شرمنده ی ربابم به خدا
لشکر شب بسته راه ساقی ات
پرده زد خون بر نگاه ساقی ات
گشته اینجا قتلگاه ساقی ات
ای شده بدون یار شرمنده ی ربابم به خدا
اشک من با مشک آبم جاری است
خیمه ها نزدیک و دستم خالی است
تا مرا نور نگاهی باقی است
پا کنارم بگذار
ای به بویت کرده اینجا را حرم
من حریف هر غمم الا حرم
فاصله خیلی ندارم با حرم
آه من شراره دار شرمنده ربابم به خدا
در دل من خیمه ی نورانی ات
افتخار من بلا گردانی ات
چشم و دست عاقلم قربانی ات
بوی تو بوی نگار شرمنده ی ربابم به خدا
مشک این بارم لبی را تر نکرد
یک شراره از عطش کمنر نکرد
چشم من دید و دلم باور نکرد
خیمه ها در انتظار.... شرمنده ی ربابم به خدا
دست من افتاد و عزمم کم نشد
هرچه کوشیدم نماند غم، نشد
دل به دندان دادم و این هم نشد
من شدم چه بی قرار.... شرمنده ی ربابم به خدا
تشنه می جنگیدم و باکم نبود
می زدم شمشیر و دشمن کم نبود
مشک من پر مانده بود و غم نبود
قلب من شده شکار شرمنده ی ربابم به خدا
ای قیام تو قوام زندگی
کشته ی راهت امام زندگی
در رکابت ای تمام زندگی
مردن من افتخار شرمنده ی ربابم به خدا
این بیابان تشنه ی باران توست
قدر ما از قدرت ایمان توست
روح من قبل از تنم مهمان توست
پیکرم را بگذار شرمنده ی ربابم به خدا
دشمنت را دیده ی دیدن نبود
در وجودش نقطه ای روشن نبود
مقصد او دست و مشک من نبود
دارد این غم به تو کار شرمنده ی ربابم به خدا
غرق توفان غمت شد ساحلم
ای بلا دیده چه کردی با دلم
دیدنت درمان و دردت مشکلم
ما دو یار بی قرار شرمنده ی ربابم به خدا
هرچه غم بوده به دنیا دیده ای
خوشه خوشه غصه ها راچیده ای
من اگر قطره تو دریا دیده ای
می شمارم.. بشمار.. شرمنده ی ربابم به خدا