برس عمو جان به داد ما
رسیده دشمن به خیمه ها
کجایی ای شیر کربلا
رسیده دشمن به خیمه ها
برگردان مخالف:
کجایی ای بهار ما همیشه در کنار ما
دلیر تک سوار ما ... رسیده دشمن به خیمه ها
ای عمو مانده غصه ی تو ادامه دار
یک دل از ما نیامده با غمت کنار
چاره ی ما شده «عَلیکُنَّ بِالفِرار»
رسیده دشمن به خیمه ها
پای دشمن ببین عمو تا کجا رسید
دست شیطان به خیمه های دعا رسید
نیزه ها تا امام بیمار ما رسید[1]
رسیده دشمن به خیمه ها
دشمنان جرات جسارت گرفته اند
سبقت از هم برای غارت گرفته اند[2]
خیمه ها ماتم اسارت گرفته اند
رسیده دشمن به خیمه ها
جان من رفت و بر تنم شعله می رسد
هم به دل ، هم به دامنم شعله می رسد
رو به هر سو که می کنم شعله می رسد
رسیده دشمن به خیمه ها
آفت از کوفه آمده آتشت کجاست؟
برق شمشیر و چشم بی خواهشت کجاست؟
هیبت نام و دست ظالم کشت کجاست؟
رسیده دشمن به خیمه ها
وزن دوم:
ساقی و سردار لشکر سایه ی صحرای تشنه
ای شکسته داغ مرگت قامت بابای تشنه
رسیده دشمن به خیمه ها
ای بلا دیده دوباره سوی ما چشمی بچرخان
بار دیگر ای دلاور بر زمین پایی بکوبان
رسیده دشمن به خیمه ها
با خیالی از تو راحت آمده دشمن به غارت
رفته از خلخال ما تا کهنه پیراهن به غارت
رسیده دشمن به خیمه ها
روزیِ روزِ غریبی ماه این شب ها کجایی ؟
از تو خالی مانده میدان حمزه ی بابا کجایی ؟
رسیده دشمن به خیمه ها
ای عمو جان بر لب آمد جان مهجور از دو چشمت
خیمه ها میدان دشمن می شود دور از دو چشمت
رسیده دشمن به خیمه ها
در دهان یاوه گویان شد تنور طعنه روشن
خیمه های ما « بیوتِ ظالمین»[3] نامیده دشمن
رسیده دشمن به خیمه ها
[1] عده ای از سپاه دشمن در حین غارت کردن خیمه ها ، به خیمه امام سجاد رسیدند و قصد داشتند او را را نیز بکشند .....
[2] از فاطمه دختر خردسال امام حسین نقل شده است که: یکی از سپاهیان ابن سعد در حالی که خلخال از پای من می کشید گریه می کرد . پرسیدم چرا گریه می کنی ؟ گفت چون دختر رسول خدا را غارت می کنم . گفتم پس این کار را نکن . گفت می ترسم اگر من این کار را نکنم دیگری بکند.
[3] هنگام آتش زدن خیمه ها یکی از سپاهیان ابن سعد فریاد می زد:« احرقوا بیوت الظالمین» خانه ظالمین را بسوزانید.