نیزه و خنجر و قتلگاه حاصل لقمه ی حرام
این همه دشمن رو سیاه حاصل لقمه ی حرام
ای شهیدی که دشمنت دین و دل ندارد
این جسارت که خنجر از کینه می گذارد
بر گلوی بهترین خلق خدا حاصل لقمه ی حرام
مثل خون رفته در رگ دشمن تو شیطان
ماجرای من و غمت مثل برگ و طوفان
با من و تو این همه جور و جفا حاصل لقمه ی حرام
گفته بودی که این شکمها پر از حرام است
گفته بودی که اسب این لقمه بی لگام است
گفته بودی کینه با آیینه ها حاصل لقمه ی حرام
پیش روی عطش بیابان پر ز خار است
چاره ی تشنگان « علیکنَّ بالفرار» است
جرات آتش زدن بر خیمه ها حاصل لقمه ی حرام
شب نشسته اگر سر راه روشنایی
این همه جور و پاسخ تلخ بی وفایی
در جواب سایه ی مهر خدا حاصل لقمه ی حرام
حرمله کرده خم اگر قامت کمان را
چشم کورش ندیده بود اشک آسمان را
این شقاوت ،این عداوت ، این جفا حاصل لقمه ی حرام
از گلویی عطش زده سر بریده دشمن
نسبتت با رسول اکرم ندیده دشمن
بی وفایی با عطای « هل اتی » حاصل لقمه ی حرام
یا محمد! رسیده خنجر به بوسه گاهت
از مدینه رسیده آتش به خیمه گاهت
دشمنی با نور چشم مصطفی حاصل لقمه ی حرام
رنگ رخسار کودکانت پریده دیدم
قامتی در کنار دستی خمیده دیدم
این ستم بر خامس آل عبا حاصل لقمه ی حرام
با محبت سرشته گشته گِل من و تو
گرم یاد خدا همیشه دل من و تو
هر دل خالی زعشق و مهر ما حاصل لقمه ی حرام