دو بیتی های عاشورا از زبان حضرت زینب(ع )
پر از بغض و پر از ابر بهارم
به دیده مثل حیدر خار دارم
نه غمخواری نه دیواری نه چاهی
کجای این بیابان سر گذارم
شب است و بی گل و باغ و چراغم
کسی جز غم نمی گیرد سراغم
رها شد اشک من از دست چشمم
ولی درگیر هفده بار داغم
سلام ای لاله های تازه چیده
کبوتر های خونین پر کشیده
سلام ای آشنای دلشکسته
خدا حافظ غریب سر بریده
عجب شوری در این وادی بپا بود
عجب نوری به دلهای شما بود
که هفتاد و دو جان در یک تن اینجا
همه در گردش و محور خدا بود
نخواهم دیده ای بیگانه ی اشک
بده ساقی ، بده پیمانه ی اشک
چنان اشکی که بر سجاده امشب
شود تسبیح من با دانه اشک
نلرزد کوه عزم من به بادی
برم پیغامتان وادی به وادی
کنم رسوای عالم خصمتان را
«تَوَکّلتُ عَلی رَبِ العِبادِ»
دوبیتی های عاشورا - ازلسان شهدا
شده از نور دل روشن نگاهت
چراغ این همه خون شمع راهت
سرت بالا بگیر ای کوه راسخ
برو زینب خدا پشت و پناهت
به دوش خسته ات باری گران است
به دنبالت دعای ما روان است
در این ماتم در این هجران در این غم
صبوری کن ، خدا با صابران است
تو را در پیش رو یک راه دشوار
قدم محکم ولی آهسته بردار
امید ما به صبر بی مثالت
برو یارا، خدا یار و نگهدار
تو را صبری به پهنای دل ماست
برای غصه ها قلب تو دریاست
فرو ریزد دل تاریک دشمن
چو گویی: هرچه بر ما رفت زیباست
شدی زینب ، شدی تنها تر از ما
دل شیر تو بی پروا تر از ما
بده امشب جلا تیغ زبانت
بیا در معرکه پیدا تر از ما
غم و پیوند آب و آذر امشب
تو و سجاده و چشم تر امشب
دعا کار توایم ای صبح ،هرچند
دعایت از همه گیراتر امشب