چشم پرخون دارم و دستان جدا باورم شد که عاشقم
بعد از این بی دستی و این تیر جفا باورم شد که عاشقم
ای که از من جاری اشک تو سقا تر شده
گریه کن با گریه چشمان تو زیبا تر شده
چشمه ی عشق ابدی
تا به دستم بوسه زدی باورم شد که عاشقم
ای مسیح من ، نفس های تو نبض زندگی
راه هموار غمت تنها مسیر بندگی
مهر تو در آب و گلم
یاد تو گرمای دلم باورم شد که عاشقم
آیه آیه می وزد از هر طرف بوی بهشت
خون سرخم فرش راه سبز بانوی بهشت
روی زانوی تو سرم
فاطمه گوید پسرم باورم شد که عاشقم
هر چه کوشیدم نشد کم باری از غمهای تو
دست من افتاد و خم شد قامت رعنای تو
کربلای تو وطنم
خاک این صحرا کفنم باورم شد که عاشقم
وزن دوم:
باورم شد عاشقی را لایقم
بر دو چشمم ، بر دو دوست عاشقم
تازه فهمیدم که چرا
بوسه می زد شیر خدا باورم شد که عاشقم
با نگاهت می کنی مستم حسین!
رفته از دستم اگر دستم حسین!
پر ز بال و پر شده ام
آسمانی تر شده ام باورم شد که عاشقم
ای نفس با تو زدن « خیر العمل»
مرگ در راه تو« احلی من عسل»
عمر من ارزانی تو
تا شدم قربانی تو باورم شد که عاشقم
قلب من آرام و راهم روشن است
هر کجا شمع نگاهت با من است
تا صدا زد خون خدا
با « بنفسی انت» مرا باورم شد که عاشقم
این گلو آماده ی خنجر شده
با تو عهدم تازه محکم تر شده
با دو دست رو به خدا
چشم خونین ، مشک رها باورم شد که عاشقم