یا ابا صالح(عج) !
طبیبانه این غم دوا کن خودت
فرج را طلب از خدا کن خودت
دعا های ما زرد و زندانی اند
برای ظهورت دعا کن خودت
دل ما خورده زخم رفتنت را
«خدا حافظ برادر» گفتنت را
همه امید واریم اشک زینب
نصیب ما کند برگشتنت را
دل دریایی ات بی تاب این مشک
شدی غرق غم و گرداب این مشک
همه راضی..به قربان وفایت
تو هم ترکن لبی از آب این مشک
لبت خشک و دلت دریاست عباس
نگاهت مرهم غمهاست عباس
به آسانی مده ازدست این دست
که تنها سرپناه ماست عباس!
از آن وقتی که رفتی آسمان را
پر از عطر گل تکبیر کردی
خبر دارم من از چالاکی تو
ولی قدری دلاور! دیر کردی
ساقی ات بر لب دریاست اگر بگذارند
آب بهر تو مهیاست اگر بگذارند
از لب خشک تو در دیده ی بارانی من
طرح یک خنده چه زیباست اگر بگذارند
----------------------------
به لبخندی به اشکی گفتگویی
برادر تازه کن تازه گلویی
به آتش می سپارم تار و پودم
که ازتوکم نگردد تارمویی