سردار بی کفن حتی بدون سر
آرامشم تویی(2)
زخمی ترین بدن حتی بدون سر
آرامش منی(2)
در دلم پیچیده بوی یاس تو
لحظه ی افتادن عباس تو
ای خم شده کمر خورشید بی قمر
آرامشم تویی (2)
از تو روشن تر ندیدم سایه ای
مثل قلبت بی تلاطم آیه ای
در این شب غریب ای ماه رقیب
آرامشم تویی (2)
ای تنت قرآن دیگر یا حسین!
آیه ی « یاسین » بی سر یا حسین!
ای موج حق طلب دریای تشنه لب
آرامشم تویی (2)
داغ اکبر دیدنت را دیده ام
خون دل پاشیدنت رادیده ام
همخون و ریشه ام ذکر همیشه ام
آرامشم تویی (2)
امشب ای گل بوی دیگر می دهی
بوی اشک و ناله و در می دهی
ای بوی مادرم سردار بی سرم
آرامشم تویی(2)
ای تن بی سر چراغ امشبی
تا سحر تنها دعای زینبی
مقتول بی گناه در کنج قتلگاه
آرامشم تویی(2)
هر که را دیدم برایت گریه کرد
آسمان هم در عزایت گریه کرد
در این همه بلا طوفان گریه ها
آرامشم تویی(2)
وزن دوم:
رفتی و بالا گرفته بی تو کار گریه هایم
بعد از این دیگر ندارم اختیار گریه هایم
سنگین ترین غمم باران مرهمم
آرامشم تویی(2)
تا سحر من چشم بیدار تو می مانم برادر
تشنه ی یک لحظه دیدار تو می مانم برادر
با خواهرت بزن حرفی حسین من
آرامشم تویی (2)
بس که پیدایی نگویم ای تن بی سر کجایی
کهنه پوش تازه پرپر گشته ی من هر کجایی
جانی تو در تننم ای ماه روشنم
آرامشم تویی(2)
ما همه زیر علم عباسیم
شمع و چراغ حرم عباسیم
می برازد به او هر چه دارد لقب
فاتح قلب ماست این امیر عرب
لشکریان عجم عباسیم
بر سر آسمان سایه ی پرچمش
ما همه قاری آیه ی پرچمش
عارف دست و علم عباسیم
بسم رب الحسین ایها المومنون
عِشقُنا ، لا یَزال حِزبُنا ، غالِبون
حزب حسین و کرم عباسیم
کم ندیدیم از این دست و پرچم کمک
کم نخوردیم از این سفره نـان و نـمک
ما همه غرق نِعَمِ عباسیم
آسمان می کند بخت ما را رصد
زیر این پرچمیم بی ریا ، بی حسد
ما همه مدیون غم عباسیم
زندگی می کنیم با مرامت حسین!
در دفاع از حرم از خیامت حسین!
ما به خدا همقسم عباسیم
کربلای حسین شد بهشت زمین
کوله بارت ببند ما همه اربعین
شمع و چراغ حرم عباسیم
ما به لطف خدا عازم دیدنِ
قبر شش گوشه ایم در صف خواندن ِ
اذن دخول حرم عباسیم
شور ما بهترین شاعر کربلاست
این غزل خالی از منت واژه هاست
ما به عمل محتشم عباسیم
ای خدا ! هرچه از عمر ما باقی است
وقف سردار عشق حضرت ساقی است
(خاکی ) و خاک قدم عباسیم
تحـمل غـم تـو بـرای مـن مـحال است
مگر خدا صبری دهد
شبی به این غریبی غمی که بی مجال است
مگر خدا صبری دهد
برگردان اول :
به کاروان خسته ات رباب دلشکسته ات
مگر خدا صبری دهد
برگردان دوم :
غم شکسته بال و پرم
مانده داغت بر جگرم حسینم ....
برگردان سوم :
شهید شهیدان حسین من است
غریب غریبان حسین من است
حسینم حسینم حسینم
گل تازه پرپر کجایی حسین؟
تن مانده بی سر کجایی حسین؟
حسینم حسینم حسینم
آسمانِ غم منم خورشید غرق خون تویی
سر کنم آخر چگونه با عـزای چون تویی
غم تو می کشد مرا مگر خدا صبری دهد
می شود کابوس من تیر و کمان حرمله
زندگی زندان جانم در زمان حرمله
نمی شوم ز غم رها مگر خدا صبری دهد
خیره چشم زینب و من مانده سوی علقمه
گریه ی ما هم گرفته رنگ و بوی علقمه
به این دو قلب مبتلا مگر خدا صبری دهد
روز و شب را می کند گم اشک بی قانون من
با که گویم از غمت ای داغ روز افزونِ من
در این بلا و این عزا مگر خدا صبری دهد
از غروب امشب ای ماه به خون بنشسته ام
تا قیامت با من این آه فرو ننشسته ام
به بال و پر شکسته ها مگر خدا صبری دهد
یوسف این قصه هم آخِر نمی ماند به چاه
می زند بیرون غمت از گودی این قتلگاه
به امشب و ستاره ها مگر خدا صبری دهد
داغ اکبر دارم و گهواره دار اصغرم
مادر کوچک ترین رزمنده ی این لشکرم
دهم کجا غم تو جا مگر خدا صبری دهد
یا رسول الله صفای خانه ات را کشته اند
صاحب زلف رها بر شانه ات را کشته اند
عزا عزای مصطفی مگر خدا صبری دهد
کشته اند آنکس که از « تَحتَ الکسا» یت مانده بود
آخرین بویی که از زیر عبایت مانده بود
شده سر از تنش جدا مگر خدا صبری دهد
ناکثین کوفه حتی کودکم را کشته اند
ای فدای یک رگ از تو هرچه از ما کشته اند
سرت شده چه پر صدا مگر خدا صبری دهد
افتخار من همین بس که عروس حیدرم
نور چشم دختر پیغمبرم شد شوهرم
خدا خدا ، فقط خدا مگر خدا صبری دهد
من شریک و شاهد این رستخیر زینبم
دور غم هایش بگردم من کنیز زینبم
به این امیر غصه ها مگر خدا صبری دهد
داغ سنگینی که پیغمبر برایش گریه کرد
کربلایی را که بر نادیده هایش گریه کرد
شده نصیب قلب ما مگر خدا صبری دهد
وزن دوم:
در پناه محکم تو بودم ای کوه بلندم
عمر کوتاهم ندارد جـای اندوه بلندم
حسینم جسینم حسینم
هم به دل پیچیده مانده نغمه های « یا حسینم»
هم خدا دارد هوای هر نـوای « یا حسینم»
حسینم جسینم حسینم
ای سبک بالی که گشتی داغ سنگین دل من
قاتل تو بوده قبل از کشتن تو قاتل من
حسینم جسینم حسینم
در غم این کُشته غرقم کشتی بی ناخدایم
سایه ات رفت از سر من ای غریب سرجدایم
حسینم جسینم حسینم
ای دلیل هر ثوابم می دهد داغت عذابم
دین و دنیای منی تو شافع یوم الحسابم
حسینم جسینم حسینم
بوده یـک دنیا غـریبی در وداع آخــریـنت
کرده سنگین تر غمت را سنگ خورده بر جبینت
حسینم حسینم حسینم
هر که می خواهد بداند کیستم
باید از عبّاس بشناسد حسین
* * *
از زمین از آسمان از چیستم
باید از عبّاس بشناسد حسین
* * *
گفت پیغمبر علی یار من است
او کلید گنج اسرار من است
من بگویم با برادر زنده ام
رمز فهم من علمدار من است
* * *
آسمان پر گشته از آوازه اش
هر دم از جانانه جان تازه اش
مُلک نور و شهر عشقم من اگر
هست عباس علی دروازه اش
* * *
کربلایم از حضورش طور بود
چشم دنیا بین دشمن کور بود
ما دو همدل ما دو هم سنگر دو یار
جان ما پروانه ی یک نور بود
* * *
کیستم من ؟ وارث پیغمبرم
بازتابی از حضور حیدرم
شیعه ایمن می نهد پا در صراط
در پناه آبروی مادرم
* * *
کیستم من ؟ شافع یوم الحساب
امتداد خطِّ سرخ بو تراب
من کیم ؟ خورشید ، عباسم چو ماه
ماه آمد در رکاب آفتاب
* * *
او چو ابراهیم در آتش نشست
همچو حیدر هیبت خیبر شکست
گفت حتّی دشمن او زیر لب
آفرین بادا بر این بازو و دست
* * *
من کیم ؟ میر جوانان بهشت
از کجا ، از مادری حوری سرشت
خورده با خون سرنوشت من رقم
این من و عباس و تیغِ سرنوشت
* * *
کیستم من ؟ حجّت روی زمین
میر و سردارم یلِ ام البنین
من کیم ؟ آنم که در گهواره زد
خنده با لبخند او روح الامین
* * *
کیستم من ؟ شاخه ای از نخل نور
پاسدارم کیست ؟ عباس غیور
می زند شمشیر در راهم چو شیر
روبهان را می کند از خیمه دور
* * *
آه بود و درد بود و التهاب
اشک اصغر بود و اندوه رباب
دامنش را دخترم بگرفت و گفت
کشت ما را تشنگی ای روح آب
* * *
کرد با حسرت به اصغر یک نگاه
رفت آرام دلم از خیمه گاه
مشک بر دوش و به مرکب شد سوار
بعد از آن شد کار زینب آه آه
* * *
بر سر آب روان بگذاشت دست
تیر آمد شد سپر آن چشم مست
گفت بی دستم چه غم آبم بجاست
پاره شد چون مشک آب از پا نشست
* * *
دیده ام صد زخم سر بگشاده من
سرو های سرنگون ، آزاده من
سوختم آن دم که دیدم بر زمین
ماه خود را بر جبین افتاده من
* * *
دید پیغمبر علی را مست عشق
هر نفس در هر قدم پا بست عشق
برد بالا دست او را در غدیر
من به خاک افتاده دیدم دست عشق
* * *
تا کنارم بود قدّم خم نبود
رنج بی عباس ماندن کم نبود
زخمی آماج غم ها بود لیک
بر کدامین زخم من مرهم نبود ؟
* * *
هر که را با اشک دمسازش کند
در صف محشر سرافرازش کند
باز گر خاکی بگوید از غمم
باید از عباس آغازش کند
* * *
ای علمدارم بی تو برگردم با چه حالی به خیمه ها
آخرین یارم بی تو برگردم با چه حالی به خیمه ها
برگردان اول: رفتی و ماندم با یک دل آزرده
این همه تنهایی زخم نمک خورده
برگردان دوم: ای فروغ هر نگاهم شانه هایت تکیه گاهم
بی تو برگردم ...
یک عبور تشنه از تو سهم دنیای علقمه
دست رد لبهای تو زد بر تقاضای علقمه
تشنه وتنها برادرم
بر لب دریا برادرم
تیر فراقت کرده نشانه قامت و قلبم را
ای علمدارم بی تو ....
هر چه کوشیدی نشد تا واکنی راه بسته را
با لب مشکت بگیری دست دلهای خسته را
صبح امیدم برادرم
یار شهیدم برادرم
ای لب تو خشکیده تر از صحرا و دلت دریا
ای علمدارم بی تو ...
اندک اندک می رود این ظهر تشنه رو به زوال
می شود کم کم نمایان لحظه ی شیرین وصال
قامت گلگون برادرم
چشم پر از خون برادرم
رفتی و جا ماند از نفس پاکت قفس دنیا
ای علمدارم بی تو...
می شود ای شمع من روزی جهان پروانه تو
می شود روزی دل خلقی گدای خانه تو
تو تکیه گاهی
چراغ راهی
گم نشود چشمی که کند راه غم تو پیدا
ای علمدارم بی تو...
ای قرار من، بهار من ،کنار من همه جا
خار چشم آل سفیان بوده با هم بودن ما
رهیده ازتن برادرم
پس از تو و من برادرم
آتش و دشمن ،شعله و دامن ، خار بیابانها
ای علمدارم بی تو....
بی تو ای آرام دلها ماه زیبای خیمه ها
می شود آتش به جان من تماشای خیمه ها
حمزه لشکر برادرم
حیدر دیگر برادرم
بخت بلند روی من و توبر سرنی فردا
ای علمدارم بی تو...
داده ای دست اجل ای پهلوان شمشیر غمت
شد عیان در قامت من اولین تاثیر غمت
عشق سپاهم برادرم
نور نگاهم برادرم
زینب و کلثوم و خبر از این واقعه واویلا
ای علمدارم بی تو...
خیمه ها زنده به نامت ای مسیحای لشکرم
آخرین سرو بلند از باغ گلهای پرپرم
چه شد لوایت برادرم
دست رسایت من برادرم
با که بگویم کرده جه با من حجم غمت یارا
ای علمدارم بی تو...
ای شریک غصه هایم، یار با جان برابرم
روی دیده ، من به خیمه پیکرت را نمی برم
عشق مجسم برادرم
دوای هر غم برادرم
رفتی و مانده بار غمت بر دوش من تنها
ای علمدارم بی تو...
رفتی و یک قافله دل می شود درگیر غمت
می رسد روزی به باران رشته تفسیر غمت
تو بی خزانی برادرم
تو جاودانی برادرم
نام تو روزی نقش قشنگ پرچم عاشورا
ای علمدارم بی تو...
تکیه ی هر خیمه ی من بر وفای دست تو بود
تشنگی هم نقشه دشمن برای دست تو بود
قرار دلها برادرم
عموی غمها برادرم
قد تو رعنا، روی تو زیبا، مهر تو بی همتا
ای علمدارم بی تو...
ای گرفته دست حیدرقبضه شمشیر تو را
این کویر تشنه خورده بارش تکبیر تو را
دلیر میدان برادرم
آتش و طوفان برادرم
چشمه جوشان رود خروشان صخره پابرجا
ای علمدارم بی تو ...
مسافر غم توام
نماز خود راشکسته می خوانم
شب به خون نشستن ات
نماز شب را نشسته می خوانم
برگردان : ضربان دلم ، تن و جانم
به فدای سرت پسرانم
جای هر زخمی گه خوردی بی شمار
می گذارم بوسه ای را یادگار
ازتنم رفته توان، از دل قرار نماز خود را...
ای به قربان لب عطشان تو
تا همیشه چشم من گریان تو
در شب آشفته ی هجران تو نماز خود را ...
ماه من روی تو کم پیدا شده
یا که امشب آخر دنیا شده
قلب من تنها تر از تنها شده نماز خود را ...
در شب هجران و فریاد و فغان
جور دشمن ، خیمه های بی امان
گریه های کودکان نیمه جان نماز خود را ...
در شبی که آسمان غرق عزاست
لیله القدر غم خون خداست
قلب من درگیر سرهای جداست نماز خود را ...
ای که زد در ساغر ت رَبُّ الاحد
«شَربَةً اَحیی بِها عُمرَالابد»
از گلوی تشنه می گیرم مدد نماز خود را ...
من که دیدم قامت بشکسته ات
پشت خیمه گریه ی آهسته ات
بار غم های به هم پیوسته ات نماز خود را...
این مسافر زخم بی مرهم چشید
حنجرت را زیر خنجر تشنه دید
در شبی که روح پاکت پر کشید نماز خود را ...
روی لبهای همه این زمزمه
یا محمد ، یاعلی، یا فاطمه
در شبی که غم گرفته علقمه نماز خود را ...
در شبی که خفته در خون پیکرت
مانده جا تن از تکاپوی سرت
زیر بار داغ روی اکبرت نماز خود را ...
چشم پرخون دارم و دستان جدا باورم شد که عاشقم
بعد از این بی دستی و این تیر جفا باورم شد که عاشقم
ای که از من جاری اشک تو سقا تر شده
گریه کن با گریه چشمان تو زیبا تر شده
چشمه ی عشق ابدی
تا به دستم بوسه زدی باورم شد که عاشقم
ای مسیح من ، نفس های تو نبض زندگی
راه هموار غمت تنها مسیر بندگی
مهر تو در آب و گلم
یاد تو گرمای دلم باورم شد که عاشقم
آیه آیه می وزد از هر طرف بوی بهشت
خون سرخم فرش راه سبز بانوی بهشت
روی زانوی تو سرم
فاطمه گوید پسرم باورم شد که عاشقم
هر چه کوشیدم نشد کم باری از غمهای تو
دست من افتاد و خم شد قامت رعنای تو
کربلای تو وطنم
خاک این صحرا کفنم باورم شد که عاشقم
وزن دوم:
باورم شد عاشقی را لایقم
بر دو چشمم ، بر دو دوست عاشقم
تازه فهمیدم که چرا
بوسه می زد شیر خدا باورم شد که عاشقم
با نگاهت می کنی مستم حسین!
رفته از دستم اگر دستم حسین!
پر ز بال و پر شده ام
آسمانی تر شده ام باورم شد که عاشقم
ای نفس با تو زدن « خیر العمل»
مرگ در راه تو« احلی من عسل»
عمر من ارزانی تو
تا شدم قربانی تو باورم شد که عاشقم
قلب من آرام و راهم روشن است
هر کجا شمع نگاهت با من است
تا صدا زد خون خدا
با « بنفسی انت» مرا باورم شد که عاشقم
این گلو آماده ی خنجر شده
با تو عهدم تازه محکم تر شده
با دو دست رو به خدا
چشم خونین ، مشک رها باورم شد که عاشقم
با حسین
ای آفتاب بی غروب
وهابیت کوردل و همه دشمنان قسم خورده ات بدانند
ما با عاشورا زنده ایم و با کربلایت
نفس می کشیم
به کوری چشم دشمنان
من از تو دل نمی برم از تو جدا نمی شوم
تو بی غروبی ، تو جاودان
من از تو دل نمی برم از تو جدا نمی شوم
برگردان اول: دست خزان از باغ محبت دور باد ( یاحسین)
چشم حسود عشق من و تو کور باد ( یاحسین)
برگردان دوم : ای غمت لشکر عشق تو لنگر آخرین سنگر
برگردان سوم : دل من زنده شد به ولایت حسین!
پدر و مادرم به فدایت حسین !
برگردان چهارم : انی سلم لمن سالمکم انی حرب لمن حاربکم
خدا گنج عشق تو را کرده قسمتم
طمع کرده دشمن به عشقم ، به ثِروتم
کمر بسته دنیا به قتل مُحبتم من از تو دل ...
به دستت گرفتی زمام دل مرا
دگرگونه کردی نظام دل مرا
قرق کرده نامت تمام دل مرا من از تو دل..
زمین و زمان گریه کرده برای تو
بپا گشته در آسمانها عزای تو
نیفتد ز لب نام و از سر هوای تو من از تو دل...
دلی که به درک غم ما نمی رسد
اسیر شب است و به فردا نمی رسد
اگر قطره گم شد به دریا نمی رسد من از تو دل ...
زده دشمن رو سیاهت به هر دری
که از ما بگیرد دل و از تو دلبری
به تهدید نمرود و تردید اشعری من از تو دل ...
قسم برغرور حدیث کَسای عشق
به روزی که بر سر کشیدی عبای عشق
به شیرینی نغمه ی ربنای عشق من از تو دل...
همه بر سر خوان مهمانی توایم
به نامت رسیدیم و بارانی توایم
مکلف به مشق مسلمانی توایم من از تو دل ...
شدم پیر و مانده عزایت جوان حسین!
نبرده غمت را مرور زمان حسین!
قرار زمین ، برکت آسمان حسین! من از تو دل...
به بعثت ، به هجرت ، به وحی خدا قسم
به شان نزول تو در کربلا قسم
به تاویل محکم ترین آیه ها قسم من از تو دل...
قسم بر لب خشک و آوای تشنه ات
به هل من معین و تقاضای تشنه ات
و هر گردش خون به رگهای تشنه ات من از تو دل...
مجالی به جولان دشمن نمی دهیم
به یک لحظه از دوری ات تن نمی دهیم
که از دستت ای راه روشن نمی دهیم من از تو دل ...
تو ذبح عظیمی خدا خونبهای توست
همیشه پر از هروله کربلای توست
و شش گوشه ی قلب ما در منای توست من از تو دل ...
حرامم اگر یک نفس بی تو سر کنم
لبی بی خیال تو آسوده ترکنم
شبی فارغ از کربلایت سحر کنم من از تو دل ...
خدا آفریده مرا شاعرت شوم
ثنا گوی عباس نام آورت شوم
تهی باشم از خود پر از باورت شوم من از تو دل ...
به دنیا رسیدم که دریا کنی مرا
که دستم بگیری که پیدا کنی مرا
غلام تو باشم ، تو آقا کنی مرا من از تو دل...
وزن دوم :
ای شهید سرجدا شکر خدا
وصله عشق تو می چسبد به ما
یا حبیب َ الله وَ یا کهف َ الوری من از تو دل ...
دست تو در دست رحمنِ الرحیم
دشمنت همدست شیطانِ الرجیم
چشم بینای صراطَ المستقیم من از تو دل ...
ذره ای بودم که آگاهت شدم
ازهمان جا سالک راهت شدم
قبل از این عالم هوا خواهت شدم من از تو دل ...
ای گره خورده به دلهای رها
از تبار پاک اَعلامُ التُّقی
نور پنجم از مَصابیحُ الدُّجی من از تو دل ...
می برد بالا دعا را دست تو
هر گره وا می شود با دست تو
با تو می مانیم و با ما دست تو من از تو دل...
در نماز شبانه ات سجده ی عاشقانه ات
مکن فراموشم
* * *
در مناجات نیمه شب اشک و نجوای زیر لب
مکن فراموشم
* * *
لا تَنسَینی فی نافله اللَّیل
* * *
ای ملائک با نوای دلنشینت آشنا
در صفای اشک چشم و گفتگویت با خدا
در نمازت در دعایت ، مکن فراموشم
* * *
امشب از بوی مناجات تو عِطر آگین فضا
می شود اشک فلک پیمای تو بال دعا
ای ملائک همنوایت ، مکن فراموشم
* * *
خواهر دریادلم ای مظهر صبر و شکیب
بشکفد چون بر لبت امشب گل اَمَّن یُجیب
در بهار سجده هایت ، مکن فراموشم
* * *
امشب آتش می زند خصم زبون کاشانه ات
مأمنِ طفلانِ ترسان شهر امن شانه ات
می شود ویرانه جایت ، مکن فراموشم
* * *
مرگ خونین افتخارم بود و در تقدیر من
من به او مشتاق و او بود از ازل پیگیر من
می سپارم بر خدایت ، مکن فراموشم
* * *
خواهرم فردا تویی و کودکانِ بی پناه
خاطرات اصغر و عبّاس و تیغ و قتلگاه
آسمان گرید برایت ، مکن فراموشم
* * *
خواهرم ای وارث صدق و صفای فاطمه
ای قدم بنهاده در غم جای پای فاطمه
بغض زهرا در صدایت ، مکن فراموشم
* * *
می روم تا چهره از خونِ گلو رنگین کنم
از فراز نیزه تا کنج تنور آذین کنم
کن صدایم در دعایت ، مکن فراموشم
* * *
خون من بر این کویر تشنه جاری می شود
مَقتلم از مقدم زهرا بهاری می شود
بر لب مادر ثنایت ، مکن فراموشم
* * *
آسمان امشب به شوق روی من مست زمین
می زند بر صبر و عزم آهنینت آفرین
ای به قربان وفایت ، مکن فراموشم
* * *
خیمه ها را امشب از نور دعا آکنده کن
بر سر سجّاده امشب دیو غم را بنده کن
ای رضای حق رضایت ، مکن فراموشم
* * *
وصل شیرین نگار نازنینم آرزوست
ماه روی رحمهً للعالمینم آرزوست
ای محمد مقتدایت ، مکن فراموشم
* * *
بوده محبوب من و تو ، عشق پیغمبر نماز
دلبر من دلبر تو ، دلبر حیدر نماز
در نمازت در دعایت ، مکن فراموشم
* * *
ای گل صد شمع و پروانه فراموشم مکن
در نماز کنج ویرانه فراموشم مکن
می زنم از دل صدایت ، مکن فراموشم
* * *
خواهرم وقت وداع آخرینم با شماست
سینه ام تنگ نگاه حیدرِ خیبر گشاست
ای به بام غم لوایت ، مکن فراموشم
* * *
جبرئیل امشب به خونم بال خود رنگین کند
با دعایت آسمان را غرق در آمین کند
چشم خاکی بر دعایت ، مکن فراموشم
* * *
هر که مانع بین آب و اصغر است
صید شمشیر من است
* * *
هر که خصم یادگار حیدر است
صید شمشیر من است
* * *
قلب بی باکم تهی از واهمه
می زنم در خون قدم تا علقمه
دشمن آل علی و فاطمه
صید شمشیر من است
* * *
چشم اصغر بر من و راه نجات
آنکه لبخندش مرا آب حیات
هر که باشد خار راهم تا فرات
صید شمشیر من است
* * *
من کیم ؟ رودی به دریا متصل متصل
شبنم مهر علی در آب و گل
هر که دارد بغض مولایم به دل
صید شمشیر من است
* * *
من کیم ؟ نور دل ام البنین
مثل حیدر حمله ام رعد آفرین
هر که گردد با دم تیغم قرین
صید شمشیر من است
* * *
هر که جان دور از لب دریا نکرد
از شرار خشم من پروا نکرد
راه شیر کربلا را وا نکرد
صید شمشیر من است
* * *
خواهشی دارد به لب ها اصغرم
می شمارد لحظه ها را اصغرم
هر که دارد دشمنی با اصغرم
صید شمشیر من است
* * *
از دم تیغم چو می بارد شرر
می نشاند بر لبان این المَفَر
هر چه روید بر سر راهم نفر
صید شمشیر من است
* * *
دست من دست علی در خیبر است
دشمن ما دشمن پیغمبر است
هر که خصم یادگار حیدر است
صید شمشیر من است
* * *