یا باب الحوائج
دست تو افتاده که بگیری دست دل ما را
ساقی و سالار عشقی مستی ما در سبویت
می کشد پیدا و پنهان جذبه ای ما را به سویت
سیرت پاکت داده نشانم سیر الی الله را
من تو نزدیک و دورم از تباهی ،از سیاهی
می کنم کوشش نگیرد دامنم گرد گناهی
عشق تو پوشانده به تن ما جامه ی تقوا را
من گدای خانه تو خاک پای بو ترابم
عشق من، رویای شیرین خانه کن یک شب به خوابم
تا به قدم های تو بریزم قامت دنیا را
می شود حالم بهشتی می کنم وقتی هوایت
می رسد دستم به جایی می زنم هر جا صدایت
ای که به دستت داده خدا تقدیر دل ما را
با تو پر کردم همیشه لحظه ی تنهایی ام را
وقف غم های تو کردم طبع عاشورایی ام را
تا به دعای تو برسانم حاجت دلها را
تا قلم با من رفیق است می سرایم کربلا را
می نویسم از وفایت شاکرم لطف خدا را
با تو به دست آورده اگرشعرم دل زهرا را
محشر ما از مسیر دست و چشم مهربانت
پرکن از جنات ُ تجری کوله بار زائرانت
قطره ی اشکی داده به دستم دامن دریا را
ای که بردی از همه دل از همان روز ولادت
ای همیشه با برادر تا سر انجام شهادت
حسرت لبهایت زده آتش آب گوارا را
برزخ ما ، دوزخ ما آتش دنیای ما را
قطره ای از آبرویت می کند برداً سلاماً
بدرقه کن با خواهش خیرت عاقبت ما را
مست « هم لا یحزنون» شد هر که را دادی پناهش
نور « لا خوف علیهم» می شود خورشید راهش
هر که به چشمانت بسپارد وحشت فردار را
بیراهه رود هر که به نامت نرسید
دلتنگی یک سینه زدن را نچشید
بازار دل ما و عزایت گرم است
«تا کور شود هر آنکه نتواند دید»
چه یارانی ،عجب عشقی،چه سوزی
چه داری دشمنان کینه توزی
چه بی ابهام آوردی به میدان
تمام عشق را در نیم روزی
مسافر غم توام
نماز خود راشکسته می خوانم
شب به خون نشستن ات
نماز شب را نشسته می خوانم
برگردان : ضربان دلم ، تن و جانم
به فدای سرت پسرانم
جای هر زخمی گه خوردی بی شمار
می گذارم بوسه ای را یادگار
ازتنم رفته توان، از دل قرار نماز خود را...
ای به قربان لب عطشان تو
تا همیشه چشم من گریان تو
در شب آشفته ی هجران تو نماز خود را ...
ماه من روی تو کم پیدا شده
یا که امشب آخر دنیا شده
قلب من تنها تر از تنها شده نماز خود را ...
در شب هجران و فریاد و فغان
جور دشمن ، خیمه های بی امان
گریه های کودکان نیمه جان نماز خود را ...
در شبی که آسمان غرق عزاست
لیله القدر غم خون خداست
قلب من درگیر سرهای جداست نماز خود را ...
ای که زد در ساغر ت رَبُّ الاحد
«شَربَةً اَحیی بِها عُمرَالابد»
از گلوی تشنه می گیرم مدد نماز خود را ...
من که دیدم قامت بشکسته ات
پشت خیمه گریه ی آهسته ات
بار غم های به هم پیوسته ات نماز خود را...
این مسافر زخم بی مرهم چشید
حنجرت را زیر خنجر تشنه دید
در شبی که روح پاکت پر کشید نماز خود را ...
روی لبهای همه این زمزمه
یا محمد ، یاعلی، یا فاطمه
در شبی که غم گرفته علقمه نماز خود را ...
در شبی که خفته در خون پیکرت
مانده جا تن از تکاپوی سرت
زیر بار داغ روی اکبرت نماز خود را ...
چشم پرخون دارم و دستان جدا باورم شد که عاشقم
بعد از این بی دستی و این تیر جفا باورم شد که عاشقم
ای که از من جاری اشک تو سقا تر شده
گریه کن با گریه چشمان تو زیبا تر شده
چشمه ی عشق ابدی
تا به دستم بوسه زدی باورم شد که عاشقم
ای مسیح من ، نفس های تو نبض زندگی
راه هموار غمت تنها مسیر بندگی
مهر تو در آب و گلم
یاد تو گرمای دلم باورم شد که عاشقم
آیه آیه می وزد از هر طرف بوی بهشت
خون سرخم فرش راه سبز بانوی بهشت
روی زانوی تو سرم
فاطمه گوید پسرم باورم شد که عاشقم
هر چه کوشیدم نشد کم باری از غمهای تو
دست من افتاد و خم شد قامت رعنای تو
کربلای تو وطنم
خاک این صحرا کفنم باورم شد که عاشقم
وزن دوم:
باورم شد عاشقی را لایقم
بر دو چشمم ، بر دو دوست عاشقم
تازه فهمیدم که چرا
بوسه می زد شیر خدا باورم شد که عاشقم
با نگاهت می کنی مستم حسین!
رفته از دستم اگر دستم حسین!
پر ز بال و پر شده ام
آسمانی تر شده ام باورم شد که عاشقم
ای نفس با تو زدن « خیر العمل»
مرگ در راه تو« احلی من عسل»
عمر من ارزانی تو
تا شدم قربانی تو باورم شد که عاشقم
قلب من آرام و راهم روشن است
هر کجا شمع نگاهت با من است
تا صدا زد خون خدا
با « بنفسی انت» مرا باورم شد که عاشقم
این گلو آماده ی خنجر شده
با تو عهدم تازه محکم تر شده
با دو دست رو به خدا
چشم خونین ، مشک رها باورم شد که عاشقم
با حسین
ای آفتاب بی غروب
وهابیت کوردل و همه دشمنان قسم خورده ات بدانند
ما با عاشورا زنده ایم و با کربلایت
نفس می کشیم
به کوری چشم دشمنان
من از تو دل نمی برم از تو جدا نمی شوم
تو بی غروبی ، تو جاودان
من از تو دل نمی برم از تو جدا نمی شوم
برگردان اول: دست خزان از باغ محبت دور باد ( یاحسین)
چشم حسود عشق من و تو کور باد ( یاحسین)
برگردان دوم : ای غمت لشکر عشق تو لنگر آخرین سنگر
برگردان سوم : دل من زنده شد به ولایت حسین!
پدر و مادرم به فدایت حسین !
برگردان چهارم : انی سلم لمن سالمکم انی حرب لمن حاربکم
خدا گنج عشق تو را کرده قسمتم
طمع کرده دشمن به عشقم ، به ثِروتم
کمر بسته دنیا به قتل مُحبتم من از تو دل ...
به دستت گرفتی زمام دل مرا
دگرگونه کردی نظام دل مرا
قرق کرده نامت تمام دل مرا من از تو دل..
زمین و زمان گریه کرده برای تو
بپا گشته در آسمانها عزای تو
نیفتد ز لب نام و از سر هوای تو من از تو دل...
دلی که به درک غم ما نمی رسد
اسیر شب است و به فردا نمی رسد
اگر قطره گم شد به دریا نمی رسد من از تو دل ...
زده دشمن رو سیاهت به هر دری
که از ما بگیرد دل و از تو دلبری
به تهدید نمرود و تردید اشعری من از تو دل ...
قسم برغرور حدیث کَسای عشق
به روزی که بر سر کشیدی عبای عشق
به شیرینی نغمه ی ربنای عشق من از تو دل...
همه بر سر خوان مهمانی توایم
به نامت رسیدیم و بارانی توایم
مکلف به مشق مسلمانی توایم من از تو دل ...
شدم پیر و مانده عزایت جوان حسین!
نبرده غمت را مرور زمان حسین!
قرار زمین ، برکت آسمان حسین! من از تو دل...
به بعثت ، به هجرت ، به وحی خدا قسم
به شان نزول تو در کربلا قسم
به تاویل محکم ترین آیه ها قسم من از تو دل...
قسم بر لب خشک و آوای تشنه ات
به هل من معین و تقاضای تشنه ات
و هر گردش خون به رگهای تشنه ات من از تو دل...
مجالی به جولان دشمن نمی دهیم
به یک لحظه از دوری ات تن نمی دهیم
که از دستت ای راه روشن نمی دهیم من از تو دل ...
تو ذبح عظیمی خدا خونبهای توست
همیشه پر از هروله کربلای توست
و شش گوشه ی قلب ما در منای توست من از تو دل ...
حرامم اگر یک نفس بی تو سر کنم
لبی بی خیال تو آسوده ترکنم
شبی فارغ از کربلایت سحر کنم من از تو دل ...
خدا آفریده مرا شاعرت شوم
ثنا گوی عباس نام آورت شوم
تهی باشم از خود پر از باورت شوم من از تو دل ...
به دنیا رسیدم که دریا کنی مرا
که دستم بگیری که پیدا کنی مرا
غلام تو باشم ، تو آقا کنی مرا من از تو دل...
وزن دوم :
ای شهید سرجدا شکر خدا
وصله عشق تو می چسبد به ما
یا حبیب َ الله وَ یا کهف َ الوری من از تو دل ...
دست تو در دست رحمنِ الرحیم
دشمنت همدست شیطانِ الرجیم
چشم بینای صراطَ المستقیم من از تو دل ...
ذره ای بودم که آگاهت شدم
ازهمان جا سالک راهت شدم
قبل از این عالم هوا خواهت شدم من از تو دل ...
ای گره خورده به دلهای رها
از تبار پاک اَعلامُ التُّقی
نور پنجم از مَصابیحُ الدُّجی من از تو دل ...
می برد بالا دعا را دست تو
هر گره وا می شود با دست تو
با تو می مانیم و با ما دست تو من از تو دل...
به دل دارم غمت الحمد لله
گرفتم پرچمت الحمد لله
زدم چنگ ای غرور آفرینش!
به عشق محکمت الحمد لله
همیشه نام تو ذکر لب ماست
و گرمای دل و تاب و تب ماست
به قربانت ! نشان دادی به دنیا
« تمام مقصد ما مکتب ماست»
از یاس تا نیلوفرت را دوست دارم
باغ خدا برگ و برت را دوست دارم
ای آسمان مهربان دست کریمت
خورشید ذره پرورت را دوست دارم
با نام تو آغاز کردم عاشقی را
پرواز با بال و پرت را دوست دارم
دست یقینم را بگیر ای عشق بی سر
من بالهای باورت را دوست دارم
خون گلوی تشنه ات طوفان بپا کرد
آب و هوای حنجرت را دوست دارم
دریادلان، شور آفرینان، رادمردان
هفتاد و یک همسنگرت را دوست دارم
از سالک شش ماهه تا پیر غمت را
هم اصغرت هم اکبرت را دوست دارم
من آیه آیه زخم های پیکرت را
من سوره های بی سرت را دوست دارم
تا پای جان دم می زدی از حیدر عشق
این دم زدن از حیدرت را دوست دارم
« هیهات من الذله» ات را می ستایم
این سنت احیاگرت را دوست دارم
می گفت زینب در وداع آخر ینت
یک بوسه زیر حنجرت را دوست دارم
وقتی تنت افتاد بر خاک آسمان گفت:
ای تن تکاپوی سرت را دوست دارم
هر قطره اشکم خار شد در چشم دشمن
من گریه پای منبرت را دوست دارم
در نماز شبانه ات سجده ی عاشقانه ات
مکن فراموشم
* * *
در مناجات نیمه شب اشک و نجوای زیر لب
مکن فراموشم
* * *
لا تَنسَینی فی نافله اللَّیل
* * *
ای ملائک با نوای دلنشینت آشنا
در صفای اشک چشم و گفتگویت با خدا
در نمازت در دعایت ، مکن فراموشم
* * *
امشب از بوی مناجات تو عِطر آگین فضا
می شود اشک فلک پیمای تو بال دعا
ای ملائک همنوایت ، مکن فراموشم
* * *
خواهر دریادلم ای مظهر صبر و شکیب
بشکفد چون بر لبت امشب گل اَمَّن یُجیب
در بهار سجده هایت ، مکن فراموشم
* * *
امشب آتش می زند خصم زبون کاشانه ات
مأمنِ طفلانِ ترسان شهر امن شانه ات
می شود ویرانه جایت ، مکن فراموشم
* * *
مرگ خونین افتخارم بود و در تقدیر من
من به او مشتاق و او بود از ازل پیگیر من
می سپارم بر خدایت ، مکن فراموشم
* * *
خواهرم فردا تویی و کودکانِ بی پناه
خاطرات اصغر و عبّاس و تیغ و قتلگاه
آسمان گرید برایت ، مکن فراموشم
* * *
خواهرم ای وارث صدق و صفای فاطمه
ای قدم بنهاده در غم جای پای فاطمه
بغض زهرا در صدایت ، مکن فراموشم
* * *
می روم تا چهره از خونِ گلو رنگین کنم
از فراز نیزه تا کنج تنور آذین کنم
کن صدایم در دعایت ، مکن فراموشم
* * *
خون من بر این کویر تشنه جاری می شود
مَقتلم از مقدم زهرا بهاری می شود
بر لب مادر ثنایت ، مکن فراموشم
* * *
آسمان امشب به شوق روی من مست زمین
می زند بر صبر و عزم آهنینت آفرین
ای به قربان وفایت ، مکن فراموشم
* * *
خیمه ها را امشب از نور دعا آکنده کن
بر سر سجّاده امشب دیو غم را بنده کن
ای رضای حق رضایت ، مکن فراموشم
* * *
وصل شیرین نگار نازنینم آرزوست
ماه روی رحمهً للعالمینم آرزوست
ای محمد مقتدایت ، مکن فراموشم
* * *
بوده محبوب من و تو ، عشق پیغمبر نماز
دلبر من دلبر تو ، دلبر حیدر نماز
در نمازت در دعایت ، مکن فراموشم
* * *
ای گل صد شمع و پروانه فراموشم مکن
در نماز کنج ویرانه فراموشم مکن
می زنم از دل صدایت ، مکن فراموشم
* * *
خواهرم وقت وداع آخرینم با شماست
سینه ام تنگ نگاه حیدرِ خیبر گشاست
ای به بام غم لوایت ، مکن فراموشم
* * *
جبرئیل امشب به خونم بال خود رنگین کند
با دعایت آسمان را غرق در آمین کند
چشم خاکی بر دعایت ، مکن فراموشم
* * *
هر که مانع بین آب و اصغر است
صید شمشیر من است
* * *
هر که خصم یادگار حیدر است
صید شمشیر من است
* * *
قلب بی باکم تهی از واهمه
می زنم در خون قدم تا علقمه
دشمن آل علی و فاطمه
صید شمشیر من است
* * *
چشم اصغر بر من و راه نجات
آنکه لبخندش مرا آب حیات
هر که باشد خار راهم تا فرات
صید شمشیر من است
* * *
من کیم ؟ رودی به دریا متصل متصل
شبنم مهر علی در آب و گل
هر که دارد بغض مولایم به دل
صید شمشیر من است
* * *
من کیم ؟ نور دل ام البنین
مثل حیدر حمله ام رعد آفرین
هر که گردد با دم تیغم قرین
صید شمشیر من است
* * *
هر که جان دور از لب دریا نکرد
از شرار خشم من پروا نکرد
راه شیر کربلا را وا نکرد
صید شمشیر من است
* * *
خواهشی دارد به لب ها اصغرم
می شمارد لحظه ها را اصغرم
هر که دارد دشمنی با اصغرم
صید شمشیر من است
* * *
از دم تیغم چو می بارد شرر
می نشاند بر لبان این المَفَر
هر چه روید بر سر راهم نفر
صید شمشیر من است
* * *
دست من دست علی در خیبر است
دشمن ما دشمن پیغمبر است
هر که خصم یادگار حیدر است
صید شمشیر من است
* * *
تشکر:
از دوستانم آقای تقی پور و آقا محسن که امسال زحمت تایپ و ارسال بعضی از نوحه های گذشته را
تقبل فرموده اند تشکر می کنم .
نه دیواری نه چاهی ، کجای این بیابان سر گذارم
* * *
نمی بینم پناهی ، کجای این بیابان سر گذارم
* * *
غریبم با خیالت یارم امشب
به یادت تا سحر بیدارم امشب
در این داغی که در دل دارم امشب
کجای این بیابان سر گذارم
* * *
غمت سنگین و هجران تو مشکل
نشد اشکم حریف آتش دل
به هر جا می خورد چشمم به قاتل
کجای این بیابان سر گذارم
* * *
نگاهم کربلا را می نگارد
نفس هایم غمت را می شمارد
شب هجران تو پایان ندارد
کجای این بیابان سر گذارم
* * *
دلم با کوهی از غم روبرو شد
مرا هم مثل بابا غم سبو شد
مرا هم استخوانی در گلو شد
کجای این بیابان سر گذارم
* * *
چه خونی از تن خون خدا رفت
عجب ظلمی به آل مصطفی رفت
مسلمانان ! مسلمانی کجا رفت
کجای این بیابان سر گذارم
* * *
نه تنها خیمه ها می سوزد امشب
دل تنها ی ما می سوزد امشب
تمام کربلا می سوزد امشب
کجای این بیابان سر گذارم
* * *
بیا بابا ببین قدّ خمم را
تسلی ده دل بی مرهمم را
بیا قسمت کنم با تو غمم را
کجای این بیابان سر گذارم
* * *
دل تنگم نمی گیرد شکیبی
بیا مادر بخوان امن یجیبی
« غریبی درد بی درمان غریبی»
کجای این بیابان سر گذارم
* * *
عجب آهی ، چه قلب بی پناهی
دلم در خیمه گاهی ، با تو گاهی
ندارد کربلا دیوار و چاهی
کجای این بیابان سر گذارم
* * *
پر از ابر و پر از بغض بهارم
غم تو ، داغ جان سوز تو دارم
کجا ی دل غم اکبر گذارم
کجای این بیابان سر گذارم
* * *
من و یک قافله سر در گریبان
من و غربت بیابان در بیابان
من و بار غم و شام غریبان
کجای این بیابان سر گذارم
* * *