می دهد بوی غربت بابا از حرم تا قتلگاه
پر شد از اشک مادرم زهرا از حرم تا قتلگاه
آتش دل شد گدای خانه ی چشم ترم
غصه امشب پادشاهی می کند در کشورم
غصه باران شد بیت الاحزان شد
ازحرم تا قتلگاه
امشب ای روح نمازم ، سرور سر داده ام
می دهد بوی غریبی سجده و سجاده ام
غصه بارن شد بیت الاحزان شد
ازحرم تا قتلگاه
خیمه ی آتش گرفته دیدم و قرص قمر
یادم آمد ماه و آتش ... یادم آمد میخ در
غصه بارن شد بیت الاحزان شد
ازحرم تا قتلگاه
در غریبی یادم آمد کوچه های آشنا
روی مادر، بغض بابا ، گریه های بی صدا
غصه بارن شد بیت الاحزان شد
ازحرم تا قتلگاه
آتشی که در مدینه مادر از بابا گرفت
شعله زد اینجا ، تو را از دختر زهرا گرفت
غصه بارن شد بیت الاحزان شد
ازحرم تا قتلگاه
بر زمین افتاده بی سر آیه های سجده دار
بی امان ای ابر چشم بی قرار من ببار
غصه بارن شد بیت الاحزان شد
ازحرم تا قتلگاه
گوشه ی گودال پر خون روضه ی رضوان شده
شانه های خسته ی من چاه و نخلستان شده
غصه بارن شد بیت الاحزان شد
ازحرم تا قتلگاه
در دل شب کنج خیمه بیت الاحزان من است
ساقی این خاک تشنه چشم گریان من است
غصه بارن شد بیت الاحزان شد
ازحرم تا قتلگاه
ای که سنگین تر ز میزان شد ثواب عشق تو
داده کوفه با دم خنجر جواب عشق تو
غصه بارن شد بیت الاحزان شد
ازحرم تا قتلگاه
دل ما خورده زخم رفتنت را
«خدا حافظ برادر» گفتنت را
همه امید واریم اشک زینب
نصیب ما کند برگشتنت را
دل دریایی ات بی تاب این مشک
شدی غرق غم و گرداب این مشک
همه راضی..به قربان وفایت
تو هم ترکن لبی از آب این مشک
لبت خشک و دلت دریاست عباس
نگاهت مرهم غمهاست عباس
به آسانی مده ازدست این دست
که تنها سرپناه ماست عباس!
از آن وقتی که رفتی آسمان را
پر از عطر گل تکبیر کردی
خبر دارم من از چالاکی تو
ولی قدری دلاور! دیر کردی
دلم غرق نگاه آخرت ماند
غریب من، غم پهناورت ماند
فرستادی به میدان اکبرت را
میان معرکه پیغمبرت ماند
از آن بغض نگاه گریه دارت
که خیره بر گلوی اصغرت ماند...
من و اهل حرم فهمیده بودیم
کنار علقمه بال و پرت ماند
خدا را شکر بعد از رفتن تو
به دوش خسته گرمای سرت ماند
دو چشمه زمزم از چشم ترم رفت
ولی سعی و صفای حنجرت ماند
و هفتاد و دو حسرت در دل من
برای یک کفن بر پیکرت ماند
هدف این بود فریادت بمیرد
به روی نیزه اما منبرت ماند
به « نیزه» در « تنور» و « دیر» در « طشت» ...
به هر جا رد پایی از سرت ماند
تو را کشتند، نامت زنده تر شد
سرت رفت ای دلاور سنگرت ماند
پس از تو ای خلیل سر بریده
به دور از سقف و سایه هاجرت ماند
به زنده ماندن تو شک ندارم
اگر رفتی شکوه باورت ماند
اگر چه ظاهراً خوابیده طوفان
دلم غرق نگاه آخرت ماند
لرزاند کوه شانه هایم
وقتی که پر شد از گُسل اشک
وقتی سرت می ریخت و من
می ریختم از روی تَل اشک
بی وقفه می جنگید آن روز
در سینه ی من با اجل اشک
بی شک پس از تو مرده بودم
انداخت در مرگم خلل اشک
آهی نمانده در بساطم
صد شکر مانده لااقل اشک
با من بمان در سجده هایم
حَیَّ عَلی خَیر العمل- اشک!
بی تو نفس می کشم هنوز
باورت می شود حسین...
رنج قفس می کشم هنوز
باورت می شود حسین...
برگردان اول: ای شهید بی کفن
ای سر دور از بدن بی تو ماندم زنده من
باورت می شود حسین...
برگردان دوم :می شود با هر غروبی خاطرات من مرور
می کنم از قتلگاهت من به جان کندن عبور
باورت می شود حسین...
وداعت می کنم هر لحظه تصویر
غمت آئینه در آئینه تکثیر
زمین زندان ، هوا بی تو نفس گیر
باورت می شود حسین...
شب و داغ دل و باغ خزانم
من و سجاده و اشک روانم
« دعا گوی غریبان جهانم»
باورت می شود حسین...
سحر نزدیک و اندک فرصت من
جدایی از تو تنها حسرت من
نشد با تو شهادت قسمت من
باورت می شود حسین...
جفا بر ما شده باب از سقیفه
به سویت نیزه پرتاب از سقیفه
و خورده این عطش آب از سقیفه
باورت می شود حسین...
به بالینت شهید بی سر من
رسیده مادرم ، چشم تو روشن
تو بی سر من اسیر دست دشمن
باورت می شود حسین...
تو یادم داده ای بالندگی را
خدا را، عاشقی را، بندگی را
نمی خواهم پس از تو زندگی را
باورت می شود حسین...
سرت سیر و سلوکی بی ریا کرد
عجب تفسیری از «قالو بلا» کرد
تو را امشب خدا بی من صدا کرد
باورت می شود حسین...
گوارای دل تنگت رسیدن
شهادت ، پرگرفتن ، آرمیدن
من و شرم نفس بی تو کشیدن
باورت می شود حسین...
پشیمان می شود فردای بی تو
به آتش می رسد تقوای بی تو
من و بار غم و دنیای بی تو
باورت می شود حسین...
چه بی رحم است و بی پروا غم تو
چه با ما می کند فردا غم تو؟
کنار آمد دل من با غم تو !
باورت می شود حسین...
امان از صبح بی فجر نگاهت
عبور کاروان از قتلگاهت
شدم آخر رفیق نیمه راهت
باورت می شود حسین...
شب است و ناله و یک لاله چین دشت
چه دور از تو شده درد آفرین دشت
نمی بینم مسلمانی در این دشت
باورت می شود حسین...
وزن دوم:
ای به خون افتاده یاس و مریمت
تا سحر امشب ملائک همدمت
جان سالم بردم از دست غمت
باورت می شود حسین...
پیکرت در خاک و خون غلطان هنوز
می تراود از لبت قرآن هنوز
مانده بی تو در تن من جان هنوز
باورت می شود حسین...
مانده زینب چشم بیدارت شود
دست عباس علمدارت شود
مانده تا با هر نفس یارت شود
باورت می شود حسین...
جان من ، جانان من ، تاب و تبم
از نفس افتاده ناله بر لبم
می شود کم کم سحر بی تو شبم!
باورت می شود حسین...
از شب مویت پریشان تر دلم
تا قیامت ، لاله ای پرپر دلم
کهنه پیراهن غمی نو در دلم
باورت می شود حسین ...
نیمه جان من اگر یاری کند
خواهرت باید وفاداری کند
در تن دنیا غمت جاری کند
باورت می شود حسین ...
ای شهر خط شکن ای آشنای عشق
صبح تو روشن از آیینه های عشق
ای شهر پرفراز ، تاریخ بی نشیب
دادی به ما نشان جغرافیای عشق
از خاک سرخ تو جوشیده کربلا
در آب رود تو جاری صدای عشق
ای مانده استوار دریادلان تو
در موج هر بلا با ناخدای عشق
کجایید ای شهیدان عزاداران عباس
علمداران میدان وهم پیمان عباس
کجایید ای شده شیطانتان رام
و برچیده زمین از پایتان د ام
کجایید آسمانی های گمنام عزادارن عباس
سلام ای عاشقان این حوالی
نخورده باده از جام خیالی
همه سرمست عشق لا یزالی عزادارن عباس
شبی هفت آسمان رادر گشودید
سر افشان تا خدا معبر گشودید
میان آتش و خون پر گشودید عزادارن عباس
سکوت ما پر از آوای جبهه
مکن بیدارم از رویای جبهه
چه شد شور محرم های جبهه عزادارن عباس
چه شد آن نغمه های « یاکریمی»
نماز شب ، سحر های صمیمی
کجایید ای رفیقان قدیمی عزادارن عباس
چه شد قلب تهی از کینه هاتان
دل روشن تر از آیینه ها تان
و سوز ندبه در آدینه هاتان عزادارن عباس
نسوزد هر دلی را آتش عشق
نگیرد جا به هر تن ترکش عشق
الا دُردی کشان سرخوش عشق عزادارن عباس
معطر یادتان کرده فضا را
شکسته قفل زندان دعا را
بگیرید ای شهیدان دست ما را عزادارن عباس
شما صدق و صفا را می شناسید
اجابت را ، دعا را می شناسید
خدا را کربلا را می شناسید عزادارن عباس
شما سنگر به سنگر مست عباس
همه دلداده و پا بست عباس
شهیدان دستتان در دست عباس عزادارن عباس
نفس های شما سعی و صفا بود
چه محکم عهدتان با کربلا بود
شهادت سهم دلهای شما بود عزادارن عباس
از آن وقتی که رفتی آسمان را
پر از عطر گل تکبیر کردی
خبر دارم من از چالاکی تو
ولی قدری دلاور دیر کردی...
جان زینب به لب رسید ای رسیده به علقمه
کی می آیی عباس (2)
ای قرار دل علی دل به تو بسته فاطمه
کی می آیی عباس (2)
برگردان : قلب بی کینه عشق در سینه آب و آیینه
کی می آیی عباس (2)
خیمه ها چشم انتظار دیدنت
تیغ دشمن در کمین چیدنت
می رسدکی دست ما بر دامنت
کی می آیی عباس (2)
جان زینب ، جان اصغر ، جان من
بر لب خشکیده ات آبی بزن
قلب تو تنگ است و جنگت تن به تن
کی می آیی عباس (2)
دست تو تنها پناه اصغر است
خشم تو سرمایه ی این لشکر است
در کنارت تشنگی آسان تر است
کی می آیی عباس (2)
با خیالت لحظه ها سر می شود
بغض ما هر لحظه پرپر می شود
تازه بی تو داغ اکبر می شود
کی می آیی عباس (2)
گریه ها کم کم به افغان می رسد
کار غم بی تو به سامان می رسد
عمر صبر ما به پایان می رسد
کی می آیی عباس (2)
یاد تو گرمای آغوش همه
برده ای با رفتن ات هوش همه
شد عطش بی تو فراموش همه
کی می آیی عباس (2)
ای که با تو هر شبی مهتابی است
بی تو ماندن اول بی تابی است
داغ تو سنگین تر از بی آبی است
کی می آیی عباس (2)
عشق مردان ، مرد میدان خطر
بر تن مشکت مکن دستت سپر
از تمام تشنه ها، لب تشنه تر
کی می آیی عباس(2)
ای زلال راهی دریا شده
ای هلال در شبم پیدا شده
در کنار علقمه تنها شده
کی می آیی عباس (2)
ای عمود خیمه ی زهرا بیا
تشنه کردی ، تشنه دریا را بیا
مثل تنها رفتنت تنها بیا
کی می آیی عباس (2)
ما همه یکدل دعایت می کنیم
صحبت از مهر و وفایت می کنیم
با لبی تشنه صدایت می کنیم
کی می آیی عباس (2)
قامت سرو تو مثل لا له ریخت
بر زمین خون تو بی اندازه ریخت
ای قربان سرت آبی که ریخت
کی می آیی عباس (2)
مانده سوی رفتن تو روی ما
روی تو برگشته سمت خیمه ها
ساقی ما ، سایه سار کربلا
کی می آیی عباس (2)
سلام ما به دست آسمانی ات یا عباس(ع)
………………….
درود ما به رزم جاودانی ات یا عباس(ع)
………………….
تو نوح هر تلاطمی تو موج بی کناره ای
به گاه جنگ بی امان تو حیدر دوباره یی
یا عباس(ع) یا عباس (ع)
………………….
دم از علی و فاطمه زدل همیشه می زدی
به یک اشاره از خلیل تبر به ریشه می زدی
یا عباس(ع) یا عباس (ع)
………………….
به سعی با صفای تو به حج اکبرت سلام
به زمزم گلوی تو به زخم پیکرت سلام
یا عباس(ع) یا عباس (ع)
………………….
میان موج فتنه ها تو نوح و ساحل منی
به هر قدم به هر نفس همیشه در دل منی
یا عباس(ع) یا عباس (ع)
………………….
بصیرت تو بی نظیر حماسه ی تو بی مثال
دو دست تو فدا شد و عطا شده به تو دو بال
یا عباس(ع) یا عباس (ع)
………………….
سلام هر شکسته دل به اشک چشم و آه تو
به لحظه ی وداع تو به آخرین نگاه تو
یا عباس(ع) یا عباس (ع)
………………….
به رغم تشنگی لبت پر از شکوفه ی دعاست
به دامن تو دست من که دست تو گره گشاست
یا عباس(ع) یا عباس (ع)
………………….
قسم به جان آن کسی که برده از دلت قرار
مثالی از وفای تو ندیده چشم روزگار
یا عباس(ع) یا عباس (ع)
………………….
سلام صالحان همه به صولت و به صبر تو
شفای روح زخمی ام غبار خاک قبر تو
یا عباس(ع) یا عباس (ع)
………………….
عجب صلابتی خدا نهاده در نهاد تو
سلام هر مجاهدی به مذهب جهاد تو
یا عباس(ع) یا عباس (ع)
پا به پای غم من چشم تو از خواب افتاد
آتش داغ لبت بر جگر آب افتاد
دامن خالی من پر شده از گنج گران
بس که از دیده ی تو گوهر نایاب افتاد
آسمان خنده به لبهای تو می خواست ولی
چاره ی اشک تو از شانه ی مهتاب افتاد
اشک من باز کند پنجره ای رو به فرات
جای غم نیست اگر قفل بر این باب افتاد
بس که پیچید علی خیمه به خیمه غم تو
زورق هر دل آشفته به گرداب افتاد
اصغرم ! اشک من و ناله تو بی ثمر است
از لب تشنه ی تو فاصله تا آب افتاد
فرق عباس شکست و به دل تنگ حسین
آتش خاطره ی حیدر و محراب افتاد
جایتان خالی ای عزاداران در کنار علقمه
با سبک بالان با بلا جویان در کنار علقمه
با سبک بالان عاشق با بلاجویان عشق
با دو همسنگر، دو همدل ،با دو هم پیمان عاشق
در کنار علقمه
مانده تنها در بیابان نور چشم عاشقان
جایتان خالی کنار ساقی لب تشنگان
در کنار علقمه
از بدن افتاده دستی آسمانی بر زمین
در کنارش قامتی خم ، اشک و آهی آتشین
در کنار علقمه
تک سواری را گرفته خشم یک لشکر هدف
می رسد بر پیکرش باران تیر از هر طرف
در کنار علقمه
هر قدم از علقمه بوی گل پرپر گرفت
بوی زهرا ،بوی حیدر، بوی پیغمبر گرفت
در کنار علقمه
جایتان خالی کنار زینب و بی تابی اش
در کنار اصغر و گهواره و بی خوابی اش
در کنار علقمه
جایتان خالی که یاری زاده ی زهرا کنید
یاریِ دریادلی لب تشنه بر دریا کنید
در کنار علقمه
جایتان خالی کنار شانه های بی قرار
داغ دور از انتظار و گریه ی بی اختیار
در کنار علقمه
جایتان خالی در این غم ناله و آهی کنید
تا در خیمه حسین تشنه همراهی کنید
در کنار علقمه
می زند اینجا غم و خون عشق و ایمان را محک
سرور آزادگان!یا لیتنا کنا معک
در کنار علقمه